گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید

 

از آندم این همه دم دم برآرند

از آن دم جملگی امّید دارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۱ - حکایت در ادب و عزّت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید

 

نباشد منّت اینجا هرچه دارند

همه از بهر تو اینجا بکارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید

 

تمامت سالکانت دوست دارند

تمامت واصلان ازجانت یارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

بسی رفتند و آگاهی ندارند

که این دم در عیان دیدار یارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۱ - در عیان دیدن جانان فرماید

 

که ایشان از خودی راهی ندارند

که تا خود در سوی وصل تو آرند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۶ - در شرح دادن خورشید وحدت در حجاب صورت فرماید

 

عذاب نفس اگرچه جمله دارند

همه ذرّات ازین سرّ بیقرارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

در اینجا پیش رویت باز آرند

بنزدیک تو اعمالت بدارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

اگرچه هر چهار از اصل یارند

در این مسکن بجانان پایدارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

دو از بالا دو از شیب و چهارند

که اینجا در حقیقت پایدارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

دل وجان بستهٔ این هر چهارند

ولی ایشان عجب ناپایدارند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۴ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

دل و جان هردو با عطّار یارند

ز دیدار حقیقی بیقرارند

عطار
 

سعدی » مواعظ » مراثی » ترجیع بند در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر

 

بزرگان چشم و دل در انتظارند

عزیزان وقت و ساعت می‌شمارند

غلامان در و گوهر می‌فشانند

کنیزان دست و ساعد می‌نگارند

ملک خان و میاق و بدر و ترخان

[...]

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه

 

دگر با او موافق چند یارند

که در تجرید هر یک مرد کارند

ابن یمین
 

شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۱۱ - قاعدهٔ تفکر در آفاق

 

ثوابت یک هزار و بیست و چارند

که بر کرسی مقام خویش دارند

شیخ محمود شبستری
 

سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم

 

کمان چون ابر نیسان بر زه آرند

به جای قطره زان پیکان ببارند

سلمان ساوجی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode