حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۰
که می آرد به دل پیغامِ یارش
که باد از صدقِ دل جانم نثارش
نیارامد دلم تا روزِ محشر
مگر آن شب که گیرم در کنارش
غلامِ نکهتِ بادِ صبایم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۸ - صفت معراج صاحبدلی، که از دو نون قاب قوسین، یک دائره میم محبت بنگاشت
سریر شرع، تخت پائدارش
به تختش چار عمده چار یارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸۶ - راز نامه عتاب آمیز ظل الله سوی شمس الحق خضر خان
بسوز دل گرفت اندر کنارش
فشاند از دیده گرد سر نثارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹۷ - حدیث عهد و پیمان لشکر غازی، که در کام نهنگ اندر روند و دیدهٔ اژدر!
کلید راستی در شد به کارش
میسر گشت فتح کارزارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۵ - در فضیلت عشق
کسی کز وام شیرین شد شمارش
همیشه تلخ باشد روزگارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - جوی کندن فرهاد به دستور شیرین در کوه بیستون
چو بر کارش فتادی چشم یارش
یکی را ده شدی نیروی کارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رسیدن خبر مرگ فرهاد به شیرین و زاری او
بخار باده در سر کرد کارش
صداع انگیز شد مغز از خمارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۲ - رفتن خسرو به سوی قصر شیرین و در بستن شیرین به روی خسرو
صواب آن دید رای هوشیارش
که ندهد راه در ایوان بارش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » خسرو و شیرین » بخش ۳۷ - عقد کردن خسرو شیرین را
ملک سر مست و دولت سازگارش
مرادی آن چنان اندر کنارش
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ١ - کارنامه
زمن شوقی که دیدی عرضه دارش
رقوم مهر من بر دل نگارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴ - در نعت پیامبر (ص)
گهی جبریل باشد میربارش
زمانی عنکبوتی پردهدارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۲۶ - روان شدن جمشید از ولایت پریان بسوی روم
به غار اندر عناکب پردهدارش
پلنگ و اژدها یاران غارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۳ - از خمار باز آمدن جمشید
صبا میداد بویی از بهارش
سمن را بود رنگی از نگارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۶ - طلب کردن خورشید جمشید را
بدین گلزار باید داد بارش
به جام باده بشکستن خمارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۷ - بیتابی جمشید در فراق خورشید
گهی بودی پلنگی غمگسارش
گهی بود اژدهایی یار غارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۵۹ - رفتن مهراب در پی جمشید
بدان امید کان زیبا نگارش
چو اشک از دیده آرد در کنارش
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۸۲ - آزاد شدن خورشید
سرشک افشان گرفت اندر کنارش
که بنشاند به اشک از دل غبارش
کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۶۲
کسی کز عشق دولتمند گردد
بیفزاید هزاران اعتبارش
نه بینی کو تعتش بلبل مست
یکی مرغیست و میخوانی هزارش
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶ - نعت خواجه ای که خاتم ختمیت در انگشت داشت و مهر خاتمیت بر پشت علیه من الصلوات افضل ها و من التحیات اکمل ها
فلک همچون زمین چون سایه دارش
ندید افتاد در پا سایه وارش
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶ - نعت خواجه ای که خاتم ختمیت در انگشت داشت و مهر خاتمیت بر پشت علیه من الصلوات افضل ها و من التحیات اکمل ها
پی دیوار ایمان بود کارش
ولی شد چار دای از چار یارش