که می آرد به دل پیغامِ یارش
که باد از صدقِ دل جانم نثارش
نیارامد دلم تا روزِ محشر
مگر آن شب که گیرم در کنارش
غلامِ نکهتِ بادِ صبایم
که دارد بویِ زلفِ مشک بارش
گلش گر در چمن بیند نشیند
سنانِ رشک در پهلویِ خارش
که باشد نرگسِ رعنا که خود را
کند نسبت به چشمِ پر خمارش
بماند زادۀ کانِ بدخشان
خجل از رشکِ لعلِ آب دارش
خلافِ سرو اگر بالا نماید
گریزد ز آن بلا در زینهارش
عجب نبود اگر در روضه طوبا
زمین بوسد نه سرو جویبارش
بلرزد از حسد سروِ پیاده
چو برطرفِ چمن بیند سوارش
عجب چابک سواری وین عجب تر
که قلبِ دوستان باشد شکارش
نه زر دارم نه زور و هیچ غم نیست
ز زاریِ نزاریِ نزارش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هزاران آفتاب اندر کنارش
هزاران اژدها اندر حصارش
قضا رمزی زچشمان خمارش
قدر سری ز زلف مشگبارش
مه و مهر آیتی ز آنروی زیبا
نکویان جهان آئینه دارش
زده در موکب سلطان سوارش
به نوبت پنج نوبت چار یارش
ملایک با طبقهای نثارش
ستاده جمله از جان دوستدارش
سریر شرع، تخت پائدارش
به تختش چار عمده چار یارش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.