فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱ - نامه نوشتن دایه نزد شهرو و کس فرستادن شهرو به صلب ویس
گل رخسارگانش را بیاراست.
بنفشه زلفکانش را بپیراست.
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو
چو دایه ماه خوبان را بیاراست
بنفشه بر گل خیری بپیراست
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین
[ز خرسندیت جان را نیک یار است
نه خرسندیت با جان کارزار است]
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
مرا امروز دولت پایدار است
نگارم پیش و کارم چون نگار است
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
لبم را شکر میگون شکار است
چو باغم را گل میگون به بار است
ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸
خوشا وقتا که وقت نوبهار است
مساعد روز و میمون روزگار است
زمین چون لعبت شمشاد زلف است
جهان چون کودک عنبر عذار است
کجا پایت برآید گلستان است
[...]
ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱
فلک بدعهد و بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدار است
هوایی دارد و آبی زمانه
که با طبع جهان ناسازگار است
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - در ذم غرور به مال
مشو خاقانیا مغرور دولت
که دولت سایهٔ ناپایدار است
به دولت هر که شد غره چنان دان
که میدانش آتش و او نیسوار است
چو صبح است اول و چون گل به آخر
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب
نه پنهان بر درستیش آشکار است
اثرهایی کز ایشان یادگار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز
چهارش فصل ازینسان در شمار است
به هر فصلی هواییش اختیار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین
اگر چه آفت عمر انتظار است
چو سر با وصل دارد سهلکار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام
جهان بر ابلقی توسن سوار است
لگد خوردن ازو هم در شمار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
همیدون جام گیتی خوشگوار است
به اول مستی و آخر خمار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
بر این ابلق کسی چابکسوار است
که در میدان عشق آشفتهکار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد
بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چه کار است؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
نه پنجه سال اگر پنجه هزار است
سرش بر نِه که هم ناپایدار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
مرا در دل ز خسرو صد غبار است
ز شاهی بگذر آن دیگر شمار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین
چه می خوردی که رویت چون بهار است؟
از آن میخور که آنت سازگار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو
بدان چشم سیه کاهوشکار است
کز آهوی تو چشمم را غبار است
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
منم عاشق مرا غم سازگار است
تو معشوقی ترا با غم چکار است؟