گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۳ - آگاهى یافتن دایه از کار ویس و رفتن به مرو

 

چو دایه ماه خوبان را بیاراست

بنفشه بر گل خیری بپیراست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۶ - فریفتن دایه ویس را به جهت رامین

 

[ز خرسندیت جان را نیک یار است

نه خرسندیت با جان کارزار است]

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

مرا امروز دولت پایدار است

نگارم پیش و کارم چون نگار است

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

لبم را شکر میگون شکار است

چو باغم را گل میگون به بار است

فخرالدین اسعد گرگانی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸

 

خوشا وقتا که وقت نوبهار است

مساعد روز و میمون روزگار است

زمین چون لعبت شمشاد زلف است

جهان چون کودک عنبر عذار است

کجا پایت برآید گلستان است

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱

 

فلک بدعهد و بس نااستوار است

همه کار جهان ناپایدار است

هوایی دارد و آبی زمانه

که با طبع جهان ناسازگار است

ادیب صابر
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - در ذم غرور به مال

 

مشو خاقانیا مغرور دولت

که دولت سایهٔ ناپایدار است

به دولت هر که شد غره چنان دان

که میدانش آتش و او نی‌سوار است

چو صبح است اول و چون گل به آخر

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱ - در پژوهش این کتاب

 

نه پنهان بر درستیش آشکار است

اثرهایی کز ایشان یادگار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۸ - حکایت کردن شاپور از شیرین و شبدیز

 

چهارش فصل ازین‌سان در شمار است

به هر فصلی هواییش اختیار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۰ - رفتن شاپور دیگر بار به طلب شیرین

 

اگر چه آفت عمر انتظار است

چو سر با وصل دارد سهل‌کار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام

 

جهان بر ابلقی توسن سوار است

لگد خوردن ازو هم در شمار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهین‌بانو شیرین را

 

همیدون جام گیتی خوش‌گوار است

به اول مستی و آخر خمار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین

 

بر این ابلق کسی چابک‌سوار است

که در میدان عشق آشفته‌کار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد

 

بگفت از عشق کارت سخت زار است

بگفت از عاشقی خوش‌تر چه کار است؟

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر

 

نه پنجه سال اگر پنجه هزار است

سرش بر نِه که هم ناپایدار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۱ - پاسخ دادن شیرین خسرو را

 

مرا در دل ز خسرو صد غبار است

ز شاهی بگذر آن دیگر شمار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین

 

چه می‌ خوردی که رویت چون بهار است‌؟

از آن می‌خور که آنت سازگار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو

 

بدان چشم سیه کاهوشکار است

کز آهوی تو چشمم را غبار است

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو

 

منم عاشق مرا غم سازگار است

تو معشوقی ترا با غم چکار است؟

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۱۵