×
عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را
چو در میدان رسوایی فتادی
درین میدان بزن گویی بشادی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز
به سالوسی رگ جانم گشادی
بعشوه نان در انبانم نهادی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۴ - رسیدن گل و هرمز در باغ و سرود گفتن با رباب
ازین داد وستد با حور زادی
بآخر بستدیم از عمر دادی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
شدم چون باد خاک حور زادی
که کس گردش نمیگردد چو بادی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
شدی از دست و در پای او فتادی
مراد خویش را بر باد دادی
عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ
چه مرغی تو که چون پر برگشادی
مرا از پیش خود بر در نهادی
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
ستوری بود در رفتن چو بادی
که در رفتن فلک را مهره دادی
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چو یک هفته برامد، بامدادی
برون آمد ز در حُسنا چو بادی
عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
که تا گل را بدزدم بامدادی
بدست هر دو بسپارم چو بادی
عطار » خسرونامه » بخش ۴۹ - لشکر کشیدن قیصر و خسرو به جانب سپاهان
ز چرخ ار سوزن عیسی فتادی
ندانم تا زمینش راه دادی
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
ببین تا چون رگ جانم گشادی
چگونه داغ بر جانم نهادی
عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
زمانی پای در گل میفتادی
زمانی دست بر دل مینهادی
عطار » خسرونامه » بخش ۶۳ - آگاهی یافتن شاپور از آمدن فرّخ و گلرخ و گرفتاری گل و گریختن فرّخ
شدند القصه سرهنگان چو بادی
بپیش فرّخ و گل بامدادی