گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٩٩

 

اگر به جستن کار شگرف می‌خواهی

که قاصدی بفرستی و حال بنمائی

بجوی همنفسی کار ساز و راد و درست

بدو فرست که تا بند بسته بگشائی

۲ بیت
ابن یمین
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۹

 

خوش آن زمان که چو بخت از درم فراز آیی

غمم ز دل ببری چون جمال بنمایی

رهی که بر دل من غم گشود بربندی

دری که بر رخ من بخت بسته بگشایی

مرا تو بخت بلندی از آن ز من دوری

[...]

۱۰ بیت
جلال عضد
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۴

 

کشیده کار ز تنهایم به شیدایی

ندانم این همه غم چون کشم به تنهایی

ز بس که داده قلم شرح سرنوشت فراق

ز سرنوشت قلم نامه گشت سودایی

مرا تو عمر عزیزی که رفته‌ای ز سرم

[...]

۹ بیت
سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۵

 

تو قبله دل و جانی چو روی بنمایی

بطوع سجده کنندت بتان یغمایی

تو آفتابی واین هست حجتی روشن

که در تو خیره شود دیده تماشایی

بوصف حسن تو لایق نباشد ار گویم

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۸

 

بدین صفت سر و چشمی و قد و بالائی

کسی ندید و نشان کس نمیدهد جائی

چنین شکوفه نخندد به هیچ بستانی

چنین بهار نیاید به هیچ صحرائی

ز شست زلف تو هر حلقه‌ای و آشوبی

[...]

۷ بیت
عبید زاکانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - در وصف قلعهٔ دارالامان کرمان گوید

 

حریم قلعهٔ دارالامان که در عالم

چو آسمان به بلندیش نیست همتائی

به نسبت من و با استری که من دارم

به راستی که بلائی است این نه بلائی

۲ بیت
عبید زاکانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۱

 

کدام سر که ندارد دماغ سودایی

کدام دل که بود خالی از تمنایی

کجاست پای روانی کدام دست و دل است

نیست بسته به زنجیر زلف زیبایی

مکن ملامتم ای مدعی در این دعوی

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۸

 

گذشت حسن نگارم ز حد زیبایی

نماند در دل تنگم از آن شکیبایی

بتیست گل رخ مه روی لیک بدمهرست

به سان ماه، رخش شب رویست هر جایی

چو سرو بر لب جویست رسته بر دل ما

[...]

۶ بیت
جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۲

 

دلم شکسته چو زلف بتان یغمایی

نمی کنند جهان را به وصل دارایی

بتان گل رخ مه روی لیک بدمهرند

به سان ماه همه شب روند و هر جایی

چو سرو بر لب جویند رسته در دل ما

[...]

۷ بیت
جهان ملک خاتون
 

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۹

 

به من سلام فرستاد دوستی امروز

که ای نتیجهٔ کلکت سواد بینایی

پس از دو سال که بختت به خانه باز آورد

چرا ز خانهٔ خواجه به در نمی‌آیی

جواب دادم و گفتم بدار معذورم

[...]

۸ بیت
حافظ
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۱

 

به چشم کرده‌ام ابروی ماه سیمایی

خیال سبزخطی نقش بسته‌ام جایی

امید هست که منشور عشق‌بازی من

از آن کمانچهٔ ابرو رسد به طغرایی

سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت

[...]

۱۰ بیت
حافظ
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴۶

 

اگر شبی ز جمالت نقاب بگشائی

بچهره خلوت عشاق را بیارائی

ز عید رسمی مردم چه حاصل است مرا

خجسته عید من آندم که روی بگشائی

اگر کشش نکند جذبه عنایت تو

[...]

۹ بیت
حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۷

 

خجسته عید من آندم که چهره بگشائی

هلال عید ز ابروی خویش بنمائی

رسید عید و بهار آمد و جهان خوش شد

ولی چه سود از اینها مرا تو میبائی

اگر حدیث تو نبود چه حاصل از گوشم

[...]

۹ بیت
حسین خوارزمی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳

 

شب وداع و غم هجر و درد تنهایی

دل شکسته و محزون کجا شکیبایی

سواد دیده ی من روشنی ز روی تو یافت

مرو مرو که ز چشمم برفت بینایی

چنان که عمر گرامی به کس نمی ماند

[...]

۹ بیت
ابن حسام خوسفی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۹۵

 

دریچه ای ز بهشتش به روی بگشایی

که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

۱ بیت
صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۹۵

 

به صبحدم چو سر دیگ کله بگشایی

ز بوی خوش همه آفاق را بیارایی

چنان ربوده دل از من جمال نان تنک

که نیست یک نفسم طاقت شکیبایی

چو هست طلعت جانبخش بکسمات لطیف

[...]

۷ بیت
صوفی محمد هروی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۸

 

شنیده ام که ز من یاد کرده ای جایی

نداشتم من بیدل جز این تمنایی

کجا کند چو تویی یاد چون منی هیهات

همی پزم پی تسکین خویش سودایی

هزار بوسه زنم ز آرزوی پابوست

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲

 

گرفت خاطرت از عاشقان شیدایی

که زود می روی ای جان و دیر می آیی

زمان وصل بسی کوته است و هجر دراز

دگر نماند درین محنتم شکیبایی

برون فتاد دلم بی رخت ز پرده صبر

[...]

۷ بیت
جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » مقطعات » شمارهٔ ۳۰

 

هر آنکه از همه اشخاص پر مشقت دهر

برید و ساخت وطن در حریم تنهایی

اگرچه هیچ ندارد مشابهت به نسب

به واحدی که مسلم به اوست یکتایی

۲ بیت
امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح سید شریف گوید

 

جز از تو قبله من گر بود به زیبایی

خدای را نپرستیده‌ام به یکتایی

گذشت عمر به امید وصل و می‌دانم

که عمر باز نیاید مگر تو باز آیی

چنانکه جامه دران بی تو میکشم خود را

[...]

۳۱ بیت
اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۱