گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۱

 

دوات بودی عمری به پیش هر قلمی

به گاه شاهدی و کودکی و نیکوئی

شدی بزرگ به کار قلم شدی مشغول

سرت برند یکی کودک از هنرجوئی

دوات نیستی اکنون قلم شدی زیراک

[...]

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۵

 

چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی

تو از نبات گرو برده‌ای به شیرینی

به اتفاق ولیکن نبات خودرویی

هزار جان به ارادت تو را همی‌جویند

[...]

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰۰

 

خوش است عالم آزادگی و خوش خویی

بدین مقام درآ گر بهشت می جویی

اگر تو آینه ی روی دوست دریابی

به روی آینه بنگر که چون نکورویی

کدام جامِ جم آنجا که سینه ی صافی ست

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸۷

 

کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی

سزد که نو کند اکنون لباس دلجویی

چه آبروست که حسن از رخ تو می بارد

به وقت صبح که روی چو ماه می شویی

جز از تو روی کسی را نکو نمی بینم

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۶

 

تو شمع مجلس انسی و از صفا همه رویی

سر از برای چه تابی ز ما نهان به چه رویی؟

هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق

غلام دولت آنم که شمع مجلس اویی

منم ز شوق ز دیوانه تا تو سلسله زلفی

[...]

سلمان ساوجی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱۲

 

چرا به ترک جفا دلبرا نمی‌گویی

چرا رخ دلم از خون دیده می‌شویی

به جان رسید دل من ز جورت ای دلبر

تو تا به کی کنی این سرکشی و بدخویی

مرا ز درد غمت جوی خون رود از چشم

[...]

جهان ملک خاتون
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۸۸

 

نماند دشت جنون را رمیده آهویی

که پیش وحشت من ته نکرد زانویی

چو قبله گمشدگان است دیده سرگردان

به محفلی که در او نیست طاق ابرویی

چو داغ لاله به هر جانبی که می نگرم

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۶

 

بهار رفت و نچیدم گل از بر رویی

گذشت عید و ندیدم هلال ابرویی

گشاده‌روی به هر در شدم چو آینه، لیک

چو پشت آینه از کس نیافتم رویی

از آن مقید ضعفم که در ضعیفیها

[...]

قدسی مشهدی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۵

 

ز کاوش مژه ى شوخ آتشین خویی

به سینه هر گل داغی ست چشم آهویی

پیاله می کشم امشب به طاق ابرویی

سبو کشان خرابات عشق را هویی

ز خون دیده دهم آب کوه و صحرا را

[...]

حزین لاهیجی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۵ - حسن نهاوندی

 

شکوفه جوروثمر دشمنی و برگ جدایی

توای نهال محبت خدا کند که نرویی

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۷

 

روا نباشد اگر گویمت که مه روئی

تو آفتابی وپرتو دهنده اوئی

به سیر باغ وگلستان چه حاجت است تو را

که سروقامت وگلچهر ویاسمین بوئی

پی شکستن دلها چوشیر غژمانی

[...]

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

دلی که می‌کشد او را کمند گیسویی

کجاست راه که یابد رهائی از سوئی

سزاست آنچه دل از دست طره تو کشد

که کرد بیخبر آهنگ سخت بازوئی

جراحتی که را دل ز تیغ هجران یافت

[...]

صفی علیشاه
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد

 

برانش، شاخه با برگ و میوه دان فروئی

نو، ما، ژمن، تو، تواوو، شما و این سلوئی

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode