گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

و هُوَ مولانا حسن بن محمد. مولد و منشاء ایشان دیار مذکور. و به صفات حمیده در آن دیار مشهور است و در عنفوان شباب علوم عربیه و ادبیه را از فضلا و علمای معاصرین اکتساب فرموده. و مراحل سلوک نیز پیموده. به صحبت مشایخ و اکابر زمان رسیده و مؤانست ایشان را گزیده. صحبتش اتفاق نیفتاده بعضی از اشعارش شنیده شد و از آن جمله است:

هرکه خواهد زغم هردو جهان آزادی

گو بیا و قدحی نوش ز میخانهٔ ما

افسانهٔ غمم دل خلقی کباب کرد

خوشدل کسی که گوش به این داستان نداد

ز چشمم می‌رسد پیک خدنگم دمبدم بر دل

نداند چشم اوبا دل چه رازی در میان دارد

ز چل سال ورع طرفی نبستم

شوم یک اربعین هم مست بی باک

ما سر به گریبان خجالت به در دوست

زاهد شده مغرور که ما از اهل بهشتیم

حسن تو و من پرتوی از حسن وجوبست

گر ازره امکان نگری یک سره زشتیم

همای قدسم و از آشیان خویش پریدم

به شوق گوشهٔ بام تو و بدان نرسیدم

شکوفه جوروثمر دشمنی و برگ جدایی

توای نهال محبت خدا کند که نرویی