صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)
که ناگهان ز عطایای کردگار غفور
فکند بر سر من سایه قبه از نور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳ - رفتن حضرت اباعبدالله الحسین به دیدن امام حسن(ع)
ستاده تافته پرها به هم تمام طیور
برون نموده سر از غرفههای جنت حور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴ - سئوال اعرابی از اسخیای مدینه
نداشت حرمت جدش رسول رامنظور
ببرد دست برده به جانب ساطور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت
از آن زمان که به این امر گشته ای مامور
گذشته بر تو از این کار بس سنین و شهور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت
دوم کسی که غریبست و از وطن مهجور
ز یار و یاور و اهل دیار باشد دور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۸ - شکوه و زینب (ع) سر قبر مادر
به بزم عام طلب کرد آن لعین غیور
سر برهنه من و اهل بیت را به حضور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
ز جن و انس و سباع و هوام و وحش و طیور
پی محاسبه گردند یک به یک محشور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
و فور رحمت تو کرده عاصیان مغرور
که گشته از ره توفیق نیکنامی دور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
بر آر حاجت او را تو ای خدای غفور
رضا مباش که این آرزو برد در گور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)
بگفت چیست بشارانتت از خدای غفور
بگو به من که شود بلکه دل ز غم مسرور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)
دو چیز را به امانت گذاشت آن سرور
کتاب و عترت خود را به گفته داور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید
که زینهار مشو خالدا به خود مغرور
مکن اراده به امری که کردمت مامور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)
گرفت بر دل بیطاقتش هم و غم زور
که اوفتاد ز پا و ز درد شد رنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷
خط غبار تو بر روی چون تجلی طور
به درس عشق تو تفسیر کرده آیه نور
خراب کرد غم عشق خانه تن من
دل خراب من از این خرابه شد معمور
خرابه تن من بود دار غم آباد
[...]

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد
آتش است و قیامت شمار «سوپرم ژور»
ویزاژ، چهره پومن، شش ثقیل باشد لور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد
فیور تب بود و زیر سو و بالا سور
اس استخوان و نقاهت مل و زکی دان پور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴۴ - و به نستعین و نستمد
شد آکلاد تعاتق مصافحت بن ژور
چو منتر ساعت و آمپش ز خویش کردن دور

ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۱۶ - در ورود مظفّرالدین میرزا ولّی عهد به تبریز و مدح امیر نظام
چو شاه بنند دل در جهان به رَشفِ ثُغُور
چگونه یارد بستن کمر به حفظِ ثُغور
چو شه که جانِ جهانست رنجِ خویش گُزید
دگر نگردد جانِ جهانیان رنجور
اگر نباشد رایِ بلندِ شه معمار
[...]

عارف قزوینی » دیوان اشعار » دردریات (مطایبهها) » شمارهٔ ۹
ازین سپس من و کنجی و دلبری چون حور
دگر بس است مرا صحبت هپور و چپور
تو باشی و من و من باشم و تو شیشه می
کمانچه باشد و نی تار و تنبک و تنبور
به می مصالحه کردیم چشمه کوثر
[...]

میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
چو توپ بست محمد علی شه منفور
به کاخ مجلس و رو گشت ملتی مقهور
به شهر کرمان آن مرده شوی بد مأمور
بسی ز ملتیان زنده زنده کرد به گور
