روایت است که روزی نشسته بد سلمان
به نزد احمد مرسل خلاصه امکان
شنید و دید که نزد خدای لم یزلی
گشوده دست دعا کی خدا به حق علی
مرا خلاص ز خوف خطای امت ک
تمام را به قیامت قرین رحمت کن
نمود حضرت سلیمان بر پیمبر عرض
که ای اطاعت تو بر تمام عالم فرض
اگرچه معترفم بر علی و منزلتش
به من زیاده کن از بهر فخر منقبتش
شفیع روز جزا در جواب وی فرمود
برو به مقبره مردگان قوم یهود
صدا بر آر پی امتحان که ای بندار
چو سر ز قبر برآرد نمای استفسار
که سوی دار بقا زد چو وقت رحلت گام
یهود مرد و یا داشت ملت اسلام
دگر بپرس که اکنون کجاست منزل او
معذب است و یا راحتست حاصل او
چو رفت حضرت سلمان بسوی آن مدفن
بلند کرد به نام یهود صوت حسن
برون نمود یهودی سری ز دامن خاک
پی اجابت سلمان و سید لولاک
به آن طرق که فرموده بد رسول امم
نمود مسئله سلمان زوی نه بیش و نه کم
جواب داد که رخت از جهان برون بردم
یهود و عاصی و مردود و روسیه مردم
ولی به دار فنایم دمی که بود قرار
به سینه بود مرا مهر حیدر کرار
گرفته بود ولایش چو سکه نقش بدل
چنانکه بی رخ او بود زندگی مشکل
ولی ز سستی اقبال و بخت نافرجام
در این جهان نرسیدم به دولت اسلام
در آن زمان که از این عاریت سرا رفتم
سوی جحیم بر خیل اشقیاء رفتم
چو در شراره نار جهنم جا شد
هزار گونه عذابم ز پی مهیا شد
که ناگهان ز عطایای کردگار غفور
فکند بر سر من سایه قبه از نور
به طول و عرض ز راه خیال واسعتر
گذشته وسیع فزایش ز حد و مد بصر
دگر ز نار جهنم بجا نماند اثری
نه عقربی و نه ماری نه شعله نه شرری
چو پای بست ولای ابوتراب شدم
به دوزخ ابدی ایمن و از عذاب شدم
رجوع کرد چو سلمان به نزد ختم رسل
به گفت حالت وی نزد مقتدای سبل
رسول گفت که توصیف این محبت کن
به نزد هر که رسیدی ز من روایت کن
بگو محب علی هر کسی که خواهد بود
اگر مجوس و نصاری و ملحد است و یهود
به روز حشر شود گر جهنمش مسکن
خدا از آتش سوزان نمایدش ایمن
کسی که کرده ولایش حمایت کفار
ببین چه دید حسینش ز فرقه اشرار
در آن زمان که مهیای جان نثاری شد
به سوی خیمه روان به افغان و زاری شد
طلب نمود به بر زینب پریشان را
گشودش از پی تسکین لب دُرافشان را
به گریه گفت که ای خواهر ستمدیده
بدار گوش که وقت فراق گردیده
مباد آنکه زنی بعد من تو لطمه برو
مکش ز سینه خروش و مکن پریشان مو
مگر دمی که ببینی تنم به آه و نوا
شده است بیسر و غلطان به خاک کرببلا
مرخصی که در آن لحظهای پرشانحال
کنی ز سینه فغان چون کبوتر بیبال
ز بعد من متفرق شود چو طفلانم
نمای جمع تو آن کودکان نالانم
زارض ماریه چون سوی شام یار کنند
چو کودکان مرآ بر شتر سوار کنند
چو ساربان دل اطفال من کباب کمند
برای راندن جمازها شتاب کند
بگو رعایت این کودکان نورس کن
ترحمی به یتیمان زار و بی کس کن
ز تشنگی ز تو گیرند گر بهانه آب
ز آب دیده خود ساز جمله را سیراب
اگر پدر طلبند از تو ای حزینه زار
حواله کن پدریشان به عباد بیمار
هوای دیدن اکبر زند چو بر سرشان
بود به دهر همه مومنین براردرشان
بس است این که یتیماند و بیکس و دلتنگ
دگر منه که زند کس به فراق ایشان سنگ
بکش عنان سخن (صامت) از وصیت شاه
که او فتاده ز آهت شرر به خرمن ماه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن داستانی از زبان سلمان فارسی و گفتوگوهای او با پیامبر اسلام (ص) است. سلمان در حالی که در کنار پیامبر نشسته است، دعا میکند که خداوند امت را از عذاب نجات دهد و رحمتش شامل حالشان گردد. سپس پیامبر به سلمان میگوید که باید به قبر مردگان یهود برود و از آنها بپرسد که چه سرنوشتی داشتهاند. یهودیای از قبر بیرون میآید و میگوید که با وجود علاقه به علی(ع)، در زندگی به اسلام نرسیده و به جهنم رفته است، اما به واسطه محبت نسبت به علی(ع)، عذابش کم شده و از آتش جهنم نجات یافته است.
سلمان به پیامبر میگوید که این یهودی محبت علی(ع) را در دل داشته و پیامبر میفرماید که هر کسی که به علی(ع) محبت کند، حتی اگر از ملل مختلف باشد، در روز قیامت از عذاب ایمن خواهد بود. داستان به واقعه عاشورا و درد و اندوه حسین(ع) برمیگردد، زمانی که او به خواهرش زینب(س) وصیت میکند و از نگرانی خود برای کودکانش میگوید و از او میخواهد که از یتیمان cuidجوی کند و به آنها محبت کند. این بخش از متن به طور کلی بر اهمیت محبت به اهل بیت و مراقبت از یتیمان و بیپناهان تأکید دارد.
هوش مصنوعی: روایت شده که روزی سلمان نزد احمد مرسل نشسته بود.
هوش مصنوعی: شخصی میبیند که دستهای دعا به سوی خداوند بینهایت گشوده شده است و این دعا به حق علی (علی بن ابیطالب) است.
هوش مصنوعی: مرا از ترس اشتباهات این امت نجات بده و تمام آنها را در قیامت تحت رحمت خود قرار بده.
هوش مصنوعی: حضرت سلیمان به پیامبر گفت که بدانی اطاعت و پیروی از تو در نظر خداوند بر همه مردم و موجودات جهان واجب و لازم است.
هوش مصنوعی: هرچند که من به مقام والا و منزلت علی اعتراف دارم، اما تو میتوانی بیشتر از این برای افتخار خودم دربارهی مقام او بگویی.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، شفیع به شخصی پاسخ داد که به سراغ قبرهای مردگان قوم یهود برود.
هوش مصنوعی: صدای خود را بلند کن و بگو که ای بندگان، چون سر از قبر بلند شود، سؤالاتی مطرح میشود.
هوش مصنوعی: در زمان نزدیک به مرگ، یهودی قدم به سمت سرای جاودانی برداشت و در دل خود احساس تعلق به ملت اسلام را داشت.
هوش مصنوعی: حالا از دیگران بپرس که او کجا است؛ آیا در عذاب به سر میبرد یا در آرامش و خوشحالی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: زمانی که حضرت سلمان به سمت آن آرامگاه عروج کرد، نام یهود را به زیبایی و با صدای خوش بر زبان آورد.
هوش مصنوعی: یهودی از دل خاک سر بیرون آورد و به دنبال سلمان و سید لولا، پاسخ را جستجو کرد.
هوش مصنوعی: به روشهایی که پیامبر اسلام بیان کرده، مسئله سلمان به طور کامل و دقیق توضیح داده شده است، نه بیشتر و نه کمتر.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که من از این جهان کنار کشیدهام و از کسانی که یهودی، نافرمان و طرد شدهاند، دور شدهام.
هوش مصنوعی: در لحظهای که آرامش به قلبم پیوست، عشق حیدر کرار چنان در وجودم نفوذ کرد که به سوی فنای خود کشیده شدم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت او را همچون سکهای گرانبها در اختیار داشتم، اما در غیابش زندگی برایم دشوار و سخت شده بود.
هوش مصنوعی: به خاطر بیعملی بخت و شانس بد در این دنیا، نتوانستم به خوشبختی واقعی برسم.
هوش مصنوعی: وقتی که از این دنیای مادی و فانی دور شدم و به سوی جهنم رفتم، در جمع بدترین و شقیترین افراد قرار گرفتم.
هوش مصنوعی: وقتی در آتش سوزان جهنم قرار میگیرم، انواع مختلفی از عذابها به دنبالم میآید.
هوش مصنوعی: ناگهان خداوند مهربان نعمتهای فراوانی بر سر من نازل کرد که همچون سایهای از نور بر سرم افتاد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این موضوع اشاره میکند که تفکر و خیال انسان میتواند به اندازهای وسیع و گسترده باشد که فراتر از محدودیتهای جسمی و دیداری او فرارود. به عبارت دیگر، قدرت تصور و خیالات انسان میتواند او را به جاهایی ببرد که چشم و دید فیزیکی قادر به درک آنها نیستند.
هوش مصنوعی: در دنیای آخرت، آتش جهنم هیچ نشانی از خود به جای نخواهد گذاشت، نه عقرب و نه مار، نه شعله و نه جرقهای.
هوش مصنوعی: وقتی به ولایت ابوتراب (امام علی) پناه بردم، از عذاب ابدی در آتش جهنم در امان شدم.
هوش مصنوعی: سلمان به نزد پیامبر آخرالزمان بازگشت و از او حالش را پرسید و درباره اوضاع و احوالش صحبت کرد.
هوش مصنوعی: پیامبر فرمود که هر جا رفتی، این عشق را توصیف کن و آنچه از من گفتهام را به دیگران منتقل کن.
هوش مصنوعی: هر کس که میخواهد دوستدار علی باشد، مهم نیست که آیا از پیروان زرتشتی، مسیحی، ملحد یا یهودی است.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، اگر جهنم محل زندگی کسی باشد، خداوند او را از آتش سوزان آن در امان خواهد داشت.
هوش مصنوعی: کسی که از دشمنان و کفار حمایت میکند، باید ببیند که حسین چه سرنوشتی دارد و چگونه با بدعتگذاران و ظالمان برخورد میکند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه که آمادهام برای فدای جانم، به سمت خیمه میروم و با صدای ناله و گریه دل میزنم.
هوش مصنوعی: در پی آرامش زینب، خواستهاش را بیان کرد و از دلش باز کرد تا بتواند به تسکین درد و نگرانیاش برسد.
هوش مصنوعی: به گریه گفت که ای خواهر مظلوم، به حرفهایم توجه کن که زمان جدایی فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: مبادا که بعد از من کسی به تو صدمهای بزند، تو نگذار فریاد از دلت بیرون بیاید و موهایت را غمگین و آشفته کن.
هوش مصنوعی: جز در لحظهای که ببینی بدن من پر از ناله و غم شده و به شکل بیسر و در حال افتادن به خاک کربلا است.
هوش مصنوعی: وقتی در لحظهای از شادی و خوشحالی، احساساتی در قلبت به جوش میآید، مانند کبوتر بیبال میمانی که نمیتواند پرواز کند و تنها میتواند فریاد بزند.
هوش مصنوعی: پس از من، همگان مانند کودکان پراکنده میشوند؛ پس ای معشوق، جمع تو را در کنار این نالهکنندگان کودکمانند من ببین.
هوش مصنوعی: وقتی یاران ماریه به سوی شام میروند، مانند بچهها او را بر روی شتر سوار میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که راهب جان بچههای من را در دست دارد، دلش آتشگرفته میشود و با شتاب و تندروی به دنبال راندن و هدایت شترها میافتد.
هوش مصنوعی: این جمله به اهمیت مراقبت و محبت به کودکان بیسرپرست و یتیمان اشاره میکند. خواسته شده است که به این کودکان توجه ویژهای شود و در حق آنها compassion و محبت نشان داده شود. در واقع، به برخورد انسان دوستانه و ترحمی با افرادی که در شرایط سخت و ناداری قرار دارند، تأکید میشود.
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، اگر کسی بخواهد بهانهای بیاورد، میتواند با اشکهای خود دیگران را سیراب کند.
هوش مصنوعی: اگر پدر از تو چیزی بخواهد، ای بیچاره، به او بگو که خود را به درد دیگران مشغول کن و به عبادت بپرداز.
هوش مصنوعی: دل تنگ دیدن اکبر زند بود و بر سر همه مؤمنان، مانند برادرشان، عشق و محبت جاری بود.
هوش مصنوعی: این کافی است که آنها یتیم و بیکس و در بیقراری هستند، دیگر بر دلشان سنگ نزنید و به خاطر جداییشان آنها را ناراحت نکنید.
هوش مصنوعی: از گفتن موضوعی که مربوط به وصیت شاه است خودداری کن، زیرا او به خاطر نالهها و دردهای تو به شدت متاثر شده و دچار مشکل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
شبی چو روز فراق بتان سیاه و دراز
درازتر ز امید و سیاه تر ز نیاز
ز دور چرخ فرو ایستاده چنبر چرخ
شبم چو چنبر بسته در آخرش آغاز
برآمده ز صحیفه فلک چو شب انجم
[...]
گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب
ربود حرص امارت قرار آتش و آب
همی شکنجد باد و همی شکافد خاک
به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب
به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل
[...]
خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو
کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو
چو آمد آید با او سبوی و روده و خم
چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو
خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه
[...]
زهی بمشرق و مغرب رسیده انعامت
شکوه خطبه وسکه زحشمت نامت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
بزرگ سایه یزدان و آفتاب ملوک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.