گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۰ - در مطایبه فرماید

 

پگاه بام چو برشد غریو کوس از بام

شدم به جانب حمام با شتاب تمام

پس از ورود به حمام عرصه‌ای دیدم

وسیع‌تر ز بیابان نجد و وادی شام

نعوذ بالله حمام نه بیابانی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۱ - در ستایش جناب حاج میرزا آقاسی رحمه الله

 

بود مبارک هر عید خاصه عید صیام

به غوث ملت اسلام تا به روز قیام

خجسته خواجهٔ ایام حاجی آقاسی

که مبتدای وجودست و مقتدای انام

محققی ‌که ضمیرش به حزم پیش نگر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۲ - مطلع ثانی

 

به‌ گاه بام‌ که خورشید چرخ آینه‌ فام

زدود زاینهٔ روزگار زنگ ظلام

درآمد از درم آن گلعذار وز رخ و زلف

نهفته طلعت خورشید را به ظلمت شام

نهاده سلسله بر دوش کاین مرا طره

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۳ - در ستایش پادشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی

 

پی نظاره فرّخ هلال عید صیام

شدیم دوش من و ماه من به‌گوشهٔ بام

فراز بام فرازنده قد موزونش

درخت طوبی‌ گفتی به سدره ‌کرده مقام

چو نور ماه که تابد ز پشت ابر سفید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۴ - در ستایش مرحوم میرزا تقی خان رحمه‌الله گوید

 

پی نظارهٔ فرخ هلال عید صیام

هلال ابروی من دوش رفت بر لب بام

چو دید مه دو سرانگشت بر دو چشم نهاد

بدان نمط‌ که دو فندق نهی به دو بادام

به من ز گوشهٔ ابرو هلال را بنمود

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۹ - د‌ر ستایش مرحوم میرزا تقی خان رحمه‌الله‌ گوید

 

هرآنچه هست مه و سال و هفته و ایام

خجسته بادا چون عید بر امیر نظام

مهین اتابک اعظم خدایگان صدور

قوام ملت بدر زمانه صدر انام

زهی رسیده به جایی‌ که با جلالت تو

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰

 

زمانه ای است که شادی به خلق گشته حرام

حرام گشته ز غم زندگی به خاص و به عام

زهر لبی شنوم زیر لب کشد افغان

به هر دلی نگرم کرده رم از او آرام

همی نه خلق جهان میخورند خون جگر

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - قطعه

 

نبود درهمه رویزمین چو کشورفارس

به ملک فارس نبودند گر مشیر وقوام

بسی حرام خدا را که این نمودحلال

بسی حلال خدا را که آن نمودحرام

هم این شکست دل خلق را ز پیر وجوان

[...]

بلند اقبال
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - وله

 

جهان بگشتم و دیدم بسی مقیم و مقام

بزرگی الحق ختم است بر جناب امام

هزار ملک دهد شفقتش بیک سایل

هزار شهر ستد سطوتش بیک پیغام

زامتلا بود اجسام عالمی زآلاش

[...]

جیحون یزدی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - درآمدن ماه مبارک رمضان

 

بتا رسد اجل میکشان زماه صیام

سرود و رود بدل کن بغنه و ادغام

تو را که بود رکوعی بصد فسون مشکل

کنون چگونه کنی پنج گه قعود و قیام

تو را که بوسه بپایت شهان زدند بصدق

[...]

جیحون یزدی
 

عمان سامانی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در تهنیت عید غدیر و مدح حضرت امیر سلام الله علیه

 

بریخت صاف و نشاط از خم غدیر به جام

صلای سرخوشی ای صوفیان دردآشام

دمید نیرة الله از چه طور این نور

که برد ز آینه روزگار زنگ ظلام

چه خوش نسیم است الله که از تبسم او

[...]

عمان سامانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم

 

نخواستم من ماتم رسیده عمه طعام

طعام بی پدرم، عمه بر من است حرام

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۳ - و برای او فی النصیحه

 

نشسته‌اند عتید و رقیب در همه کام

ز نامه عمل ما گرفته بر کف دام

رقم کنند ز نیک و بد و حلال و حرام

تو را خیال رسد، بود و خورد و گشت تمام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

چگونه پس بستم پیشه‌گان کشور شام

نمود صبر و مدارا مهیمن علام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

نموده پنج زن اندر میان غرقه مقام

سیاه بخت و تبه روزگار و نافرجام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

بکش عنان سخن (صامت) از مصیبت شام

نماند تاب شنیدن نمای ختم کلام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)

 

که سوی دار بقا زد چو وقت رحلت گام

یهود مرد و یا داشت ملت اسلام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)

 

ولی ز سستی اقبال و بخت نافرجام

در این جهان نرسیدم به دولت اسلام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴ - سئوال اعرابی از اسخیای مدینه

 

پی پرستش حق کسی نمی‌نمود اقدام

تمام را به شرار جحیم بود مقام

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۵ - حکایت سفینه غلام

 

دوید فضه غمدیده باشتاب تمام

ز قول بی‌بی خود نزد شیر برد پیام

صامت بروجردی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode