به گاه بام که خورشید چرخ آینه فام
زدود زاینهٔ روزگار زنگ ظلام
درآمد از درم آن گلعذار وز رخ و زلف
نهفته طلعت خورشید را به ظلمت شام
نهاده سلسله بر دوش کاین مرا طره
نهفته سیم در آغوش کاین مرا اندام
گسسته رشتهٔ گوهر که این مراست سخن
فشانده خرمن شکر که این مراست کلام
ز جزع گشته بلاخیز کاین مرا غمزه
ز لعل گشته شکر ریز کاین مرا دشنام
نهاده از مو بر گردن ستاره کمند
کشیده ز ابرو بر روی آفتاب حسام
فکنده طرح سلامت که این مراست قعود
نموده شور قیامت که این مراست قیام
به جلوه سروی اما چه سرو سرو سهی
به چهره ماهی اما چه ماه ماه تمام
غرض چو آمد بر من سلام کرد و نشست
سرودمش چه بجا آمدی علیک سلام
کشیدمش بهبر آنگونه تنگ کز تنگی
زبان هر دو یکی گشت در ادای کلام
نیاز و ناز من و او به یک عبارت درج
بر آن صفت که به یک لفظ معنی ایهام
شد اتحاد من و او چنانکه دید احوال
دو را یکی نه یکی را دو عکس شهرت عام
نهفته مردمک چشم هر دو در یک چشم
بدان صفت که دو مغز اندرون یک بادام
دو جان میان دو پیکر ولی ز یکرنگی
به طرز نوری کاوراست در دو دیده مقام
دو تن میان دو کسوت ولی ز غایت لطف
نه آشکار و نه پنهان چو روح در اجسام
درون جامه و بیرون ز جامه آنگونه
که نشوِهٔ می گلرنگ در بلورین جام
نه جزو یکدگر و نه جدا ز یکدیگر
چنانکه روح در اجساد و نور در اجرام
دو جسم گشت ز یک جنس و هر دو گشت یکی
چو آن دو حرف که در یکدگر کنند ادغام
دل من و دل او عین هم شد ارچه خطاست
که سنگ شیشه شود یا که آبگینه رخام
چو کار عشق بدینجا رسید دانستم
که چیستیم و چه بودیم و کیستیم و کدام
پس از حقیقت عرفان نفس هردو زدیم
ز راه عقل به معراج حقپرستی گام
شدیم سالک راهی که در مسالک آن
نبود زحمت رفتار و رنجش اقدام
نه خوف همرهی نفس شوم امّاره
نه بیم رهزنی طبع دون نافرجام
شدیم تا به مقامیکه وهمگردونگرد
هزار پایه فروتر گرفته بود مقام
نخست همچو کسی کز فراز قلهٔ قاف
به چشم بینا بیند بسط خاک تمام
به زیر پا همهٔ ممکنات را دیدیم
گرفته هریک از آنها به حیزی آرام
چو گام لختی از آنسو نهاد پیک نظر
نظر حجاب نظر گشت و گام مانع کام
وزان سپس چو کسی کز درون چاه شگرف
کند نظارهٔ خورشید رفته زیر غمام
به زیر پردهٔ سبعین الف حضرت قدس
هزار پرده ز هر پرده بسته بر افهام
چو نور شمع ز مشکوه در زجاجهٔا صاف
درون پرده ز بیپردگی مشاعل عام
چهارده تن ازین سوی پرده بیپرده
به پردهداری پروردگار کرده قیام
نه چارده که یکی جسم را چهارده اسم
نه چارده که یکی شخص را چهارده نام
نخست احمد مرسلکه ذات اقدس او
میان واجب و ممکنگزیده است مقام
نه واجبست و نهممکن وزین دو نیست برون
گزیده واهمه سبابه را ازین ابهام
دوم علی که به معراج دوش پیغمبر
عروج یافت ز بهر شکستن اصنام
بهعرش دوش کسی سود پاکه عرش مجید
هزار مرتبهاش چهره سوده بر اقدام
بر آن صنم که برو سوده اینچنین کس دست
که دست خویشتنش خوانده داور علام
به این عقیده اگر بتپرست ساید چهر
به کیش من که بر او نار دوزخست حرام
سیم بتول که از دورباش عصمت او
به سوی مدحت او ره نمی برد اوهام
دگر شبیر و شبرکزکمال قرب به حق
نبود واسطهشان جبرئیل در پیغام
دگر علی که به تنها کشد شفاعت او
به دوش طلحت خود بار سیات انام
دگر محمدباقر که بر روان و تنش
رموز علم و عملکردکردگار اعلام
دگر امام ششم جعفر آنکه بست و گشود
به صدق و زهد درکفر و بارهٔ اسلام
دگرکلیم بحق موسی آنکه طور دلش
پر از تجلی انوار بد ز قرب مدام
دگر رضا که قضا پیرو ارادهٔ اوست
چنانکه حرف و تکلم مطیع جنبشکام
دگر تقی که ز یمن صلاح و تقوی او
نمانده در همه آفاق اسمی از آثام
دگر نقیکه ز بس واسعست رحمت او
طمع به هستی جاوید بستهاند اعدام
دگر شهنشه دین عسکری که عسکر او
فرشتگان همه بودند در قعود و قیام
دگر ذخیرهٔ هستی محمد بن حسن
که هرچه هست بدو قائمست تا به قیام
بزرگوار خدایا بدین چهارده تن
که چار رکن قوامند و هفت عضو نظام
که نار دوزخ سوزنده را به قاآنی
خلیلوار بکن روز حشر بر دو سلام
گر این قصیده بخوانند بر عظام رمیم
برنده سجده بهگوینده از پی اعظام
درین قصیده قوافی مکررست ولی
به است لفظ مکرر ز نامکرر خام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف معشوق و عشق عارفانه پرداخته و به توصیف زیباییهای او همراه با احساسات عمیق عاشقانه میپردازد. شاعر در آغاز، زیباییهای ظاهری معشوق را با طبیعت و جهان هستی مقایسه میکند و سپس از نوعی اتحاد و همدلی با او سخن میگوید. هر دو عاشق و معشوق در احساسات و وجودشان یکی میشوند و شاعر به وضوح بیان میکند که چگونه این عشق آنان را به مرتبهای والا از شناخت و حقیقت میکشاند. در بخشهای بعدی، در وصف مقامهای معنوی و عظمت چهارده معصوم (علیهمالسلام) صحبت میکند و به نقش آنها در هدایت انسانها اشاره مینماید. در نهایت، شاعر بر اهمیت و جایگاه این بزرگواران تأکید دارد و از خداوند درخواست میکند تا در روز قیامت، آنان را شفیعان قرار دهد. این شعر بهنوعی بیانگر سفر روحی و دگرگونی عارف در مسیر عشق و خداشناسی است.
هوش مصنوعی: در هنگام صبح، وقتی که خورشید در آسمان به درخشندگی خود ادامه میدهد و تاریکی شب را میزداید، زمان جدیدی آغاز میشود و روز روشن میشود.
هوش مصنوعی: یاری با چهره دلفریبش وارد شد و زیبایی او بهگونهای است که چهرهاش مانند خورشید در تاریکی شب برق میزند و میدرخشد.
هوش مصنوعی: سلسلهای را بر دوش خود دارم که به خاطر اینکه موهایم به زیبایی در آغوش آن پنهان شده است، به من زیبایی و دلربایی میبخشد.
هوش مصنوعی: واژههای ناب و زیبا را که به من نسبت داده شده، مانند رشتههای پرفروغی هستند که هر کدام از آنها ارزش و زیبایی خاصی دارند. سخنان شیرین و دلنشینی که شبیه خوشههای شکر است، نیز همگی از آن من هستند.
هوش مصنوعی: به خاطر بیتابی و دلبستگی به تو، گرفتار درد و رنج شدهام. از سوی دیگر، محبت و لبخندت برایم شیرین و دلنشین است، اما این درد و دشنامی که از تو میشنوم، بر قلبم سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: بنا شده از مو، دور گردن ستاره، کمندی کشیده شده که از ابرو بر روی آفتاب حسام افتاده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که طرح سلامت و آرامش به دست خود فرد است و او در حال نشستن و آرامش دارد، اما در عین حال شور و هیجان قیامت نیز به او تعلق دارد و به او نشان میدهد که باید برخواست و فعالیت کند.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و او را به比 سروی استوار و زیبا و به چهرهای روشن و درخشان تشبیه میکند. در اینجا، معشوق به قدری زیبا و چشمنواز است که هیچچیز دیگری به پای او نمیرسد و او را منحصر به فرد میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی که مقصود و هدف به سراغ من آمد، سلام کرد و نشست. برایم خوشایند بود که چنین سلامی به من داده شد.
هوش مصنوعی: او را بهقدری بهخود نزدیک کردم که از شدت نزدیکی، زبان هر دو به یکدیگر پیوسته و گفتوگو کردن برایمان دشوار شد.
هوش مصنوعی: نیاز و ناز من و او به یک شکل، بر روی یک ویژگی مشترک قرار دارد که به یک کلمه، معانی متفاوتی را میدهد.
هوش مصنوعی: مرا و او به گونهای با هم یکی شدهایم که حال هر دوی ما به قدری به هم نزدیک است که هیچکس نتواند ما را از هم تفکیک کند.
هوش مصنوعی: در دل هر دو مردمک چشم، هر دو به صورت یک چشم دیده میشوند، مانند اینکه دو مغز درون یک بادام وجود دارند.
هوش مصنوعی: دو فرد در کنار هم هستند، اما از نظر روحیه و ویژگیها به یکدیگر شبیهاند. مانند نوری که در دو چشم دیده میشود، در عین اینکه جدا هستند، در یک وحدت و هماهنگی جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: دو نفر در دو حالت مختلف هستند، اما به خاطر نیکی و لطفی که دارند، نه به طور واضح و نه به طور پنهان از دیگران جدا نیستند؛ مانند روح که در بدنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: درون و بیرون جامه به زیبایی و زینتهای مختلفی شبیه است که مانند شراب رنگین در یک جام بلورین نمایان میشود.
هوش مصنوعی: انسانها به گونهای به هم مرتبطاند که نه میتوان آنها را کاملاً از یکدیگر جدا کرد و نه میتوان آنها را به طور کامل جزئی از یکدیگر دانست، مانند ارتباط روح با اجساد و نور با اجسام.
هوش مصنوعی: دو جسم از یک نوع به وجود آمدند و هر دو مانند یکدیگر شدند، مانند دو حرفی که وقتی با هم ترکیب میشوند، یک حرف واحد را تشکیل میدهند.
هوش مصنوعی: دل من و دل او با هم یکی شده است، هرچند که این درست نیست؛ مگر میشود سنگ شیشه شود یا آبگینه به سنگ تبدیل گردد؟
هوش مصنوعی: زمانی که عشق به این نقطه رسید، فهمیدم که چه هستیم، چه بودیم، کیستیم و در کدام موقعیت قرار داریم.
هوش مصنوعی: پس از رسیدن به درک عمیق عرفانی، هر دو از مسیر عقل خارج شدیم و در مسیر حقپرستی به اوج و مرتبهای والا دست یافتیم.
هوش مصنوعی: ما در مسیری قرار گرفتیم که در آن، نیازی به زحمت و تلاش برای پیشرفت نیست.
هوش مصنوعی: نه از این میترسم که نفس سرکشام مرا به گمراهی ببرد و نه از این نگرانم که طبیعت پست و ناپاکم مانع از رسیدن به اهدافم شود.
هوش مصنوعی: ما به مقام و جایگاهی رسیدیم که حتی تخیل و تصور دنیا نیز در مقامی پایینتر از آن قرار داشت.
هوش مصنوعی: ابتدا مانند کسی باش که از بلندی قلهای دوردست با چشمی نابینا، وسعت زمین را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: ما زیر پای خود همهٔ موجودات را مشاهده کردیم، و هر کدام از آنها در آرامش و وضعیتی خاص قرار داشتند.
هوش مصنوعی: وقتی پیک به آرامی از آن طرف گام برداشت، نگاه او در پشت حجابها پنهان شد و گام او موجب موانع و نرسیدن به خواستهها گردید.
هوش مصنوعی: سپس همچون کسی که از عمق چاه عمیق به تماشای خورشید میپردازد که در زیر ابر نهفته است.
هوش مصنوعی: زیر پوششی از معانی عمیق و رازآلود، هزاران لایه از دانش و فهم نهفته است که به تدریج بر ما آشکار میشود.
هوش مصنوعی: چنان که نور شمع در شیشهای صاف و از نور پردهای که کنار رفته، روشناییاش به یکباره نمایان میشود، به همین صورت باید صفتهای درخشان و زیبا نیز از درون خود به بیرون بتابد و خود را نمایان کند.
هوش مصنوعی: چهارده نفر از این طرف پرده، بدون هیچ پردهای به حمایت و هدایت پروردگار قیام کردند.
هوش مصنوعی: نه تنها یک شخص با چهارده نام شناخته نمیشود، و نه اینکه یک وجود با چهارده عنوان وصف شود.
هوش مصنوعی: اولین کسی که به پیامبری منصوب شده احمد (پیامبر اسلام) است. او دارای فضیلتی است که خداوند او را از میان واجب الوجود و موجودات ممکن برگزیده و به مقام رفیع نبوت نائل کرده است.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که نه میتوان به طور قطعی بر انجام یک کار تأکید کرد و نه میتوان آن را کاملاً غیرممکن دانست. از این دو حالت، فقط باید از سردرگمی و تردید در مورد انتخاب خود دوری کرد.
هوش مصنوعی: دومین علی که در شب معراج پیامبر به آسمان رفت، برای شکستن بتها و idols بود.
هوش مصنوعی: در بالای آسمان، کسی وجود دارد که به طهارت و پاکی معروف است. این شخص، که به مقام والایی دست یافته، بارها و بارها، زیبایی و نور خود را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و دلربایی محبوب اشاره شده است و شاعر به کسی که به او دل باخته، اشاره میکند و میگوید که دست کسی که به محبوب خود میرسد، مانند دستی است که به سوی داور حقیقت دراز شده است. این تصویر به نوعی نشاندهنده ارتباط عمیق بین عاشق و معشوق و همچنین تأثیر معنوی آن عشق است.
هوش مصنوعی: اگر کسی که به بتپرستی اعتقاد دارد، به چهره شخصی که به دین من تعلق دارد، نگاه کند، دوزخ بر او حرام خواهد بود.
هوش مصنوعی: نقرهای که از دور، به خاطر پاکی و بیگناهیاش نمیتوان به ستایشاش رسید، در ذهنها خیالپردازی میکند.
هوش مصنوعی: شبیر و شبرک، در نزدیکی به خدای متعال هیچ واسطهای چون جبرئیل در رساندن پیام وجود ندارد.
هوش مصنوعی: علی دیگر، کسی است که میتواند شفاعت کند و بار سنگین خطاها و گناهان مردم را به دوش بگیرد، در حالی که چهرهاش همچون پرتو نور زیباست.
هوش مصنوعی: دیگر محمدباقر که بر روح و جسمش اسرار علم و عمل خدای بزرگ نمایان است.
هوش مصنوعی: امام ششم، جعفر، کسی است که با صداقت و دوری از دنیا، مرزهای کفر و اسلام را مشخص کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که دلش مانند کوه طور پر از نورهای الهی است، به حق موسی، سخن دیگری میگوید. او به طور مداوم از نزدیکی به حق و قرب الهی بهرهمند است.
هوش مصنوعی: دیگر رضا (خوشنودی) به این معناست که سرنوشت تحت تأثیر خواست و ارادهٔ او قرار دارد، مانند این که گفتار و سخن به خواستهٔ دل تابع و تحت کنترل است.
هوش مصنوعی: تقی دیگری که از خوبی و تقوای او چیزی در دنیا باقی نمانده و نامی از گناهان او در هیچ جا نیست.
هوش مصنوعی: رحمت او به قدری وسیع و گسترده است که موجودات امید دارند به وجود جاودانهای دست یابند و از این رو خود را تحت حمایت او احساس میکنند.
هوش مصنوعی: دیگر پادشاه دین، امام عسکری است که مأموران او فرشتگان هستند و در حالت نشسته و ایستاده (در عبادت و خدمت) حضور دارند.
هوش مصنوعی: دیگر ذخیره وجود محمد بن حسن است که همه چیز به وجود او وابسته است تا زمانی که او قیام کند.
هوش مصنوعی: خدایا، به همین چهارده بزرگوار که چهار پایه استحکام و هفت عضو نظام وجودند، توجه کن.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، آتش جهنم را مانند خلیل، که با آتش به قربانی تبدیل میشد، به دو سلام تبدیل کن.
هوش مصنوعی: اگر این شعر را بر بزرگواران بخوانند، سجده کن بر شاعر به خاطر بزرگیاش.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به استفاده از قافیههای تکراری اشاره میکند، اما تأکید میکند که کلمه "تکرار" (مکرر) به معنای واقعی خود، به زیبایی و کیفیت شعر آسیب نمیزند و در واقع میتواند موجب قوت و زیبایی آن شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش برآمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.