قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - مطلع ثانی
که باد تا ابد از فر ایزد دادار
ملک جوان و جهان را به بختش استظهار
جمال هستی و روح وجود و جوهر جود
جهان شوکت و دریای مجد و کوه وقار
کمال قدرت و تمثال عقل و جوهر فیض
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۳ - در ستایش امیر بهرام صولت معتمدالدوله منوچهرخان طاب ثراه فرماید
ز شاهدی که بود رویش از نگار نگار
بخواه باده و بر یاد میگسار گسار
گرم هزار ملامت کند حسود چه سود
کنون که بسته ز خون دلم نگار نگار
دلمگرفته ز جور زمانه ای همدم
[...]
قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۰
مگر به خنده درآیی وگرنه هیبت تو
زبان عارف و عامی ببندد از گفتار
من از کلام تو گویم سخن چنان که قمر
ز آفتاب فلک عاریت کند انوار
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷
هزار چون تو و من مانده محو طلعت یار
بهانه ای است بهار از برای بانگ هزار
هزار مرحله مردم فکند از ره عقل
مرا فتاد به سامان عشق تا سر و کار
نشاط و کیف مرا چشم غمزه زن کافی است
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - قطعه
رفیق خوب به است از برادر وفرزند
اگر به دست تو آید چوجان عزیزش دار
که این متاع به زور وبه زر به جد وبه جهد
به کس نصیب نگردد به هیچ شهر و دیار
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ابوالفضل (ع)
امید راستی از چرخ کجمدار مدار
به راستان بود از کین به کجرویش مدار
به کینه بسته کمر از مجرّه تنگ همی
پی شکستن دلها جریست این جرّار
نمی توان به زمین پای را نهاد از بیم
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۵ - تجدید مطلع
شها تو ماهی و مهرت به دل گرفته قرار
به بندگیّ تو دارم من از ازل اقرار
تویی که ماه بنی هاشمت همی خوانند
در آسمان نکویی و در سپهر وقار
تو آفتاب حجازی و ماه کنعانت
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۳۶ - تجدید مطلع دوم
سمند کین چو بتازی به رزم حیدروار
زمین به چرخ برین برشود بسان غبار
تو مظهری اسدالله را، به عرصه ی جنگ
بسی چو مرحب و عمرت بود کمینه شکار
تو شبل شیر خدایی ز صولتت گرگان
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۴ - در منقبت سلطان سریر امامت حضرت صاحب الزّمان علیه السلام
نوید مقدم دلدار داد، باز بهار
جهان پیر، جوان شد زوجد دیگر بار
بهار آمد و بهر نثار مقدم آن
به باغ و زاغ زکف کشت، ابر لؤلؤ بار
صبا مسیح نفس گشت و شاخ موسی دست
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در سوگ همسر خود
کنون که عهد ربیع است و روزگار بهار
مرا دلی است به رنج اندر از تغابن یار
بهار پار نبردیم لذت ای همدم
مگر بریم هم امسال لذتی ز بهار
بهار پار مرا بود سیمبر ترکی
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۵ - خجسته عید سعید
سحر ز بانگ خروش خروس خوش گفتار
شدم ز مستی خواب شبانگهی بیدار
وضو گرفتم و کردم ادا فریضه صبح
نشستم از پی تعقیب و خواندن اذکار
هنوز نیمی ناخوانده از دعای صباح
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل پنجم - قطعهها و تکبیتیها » شمارهٔ ۲۳ - خجسته کتاب
هزار شکر که شد ختم این خجسته کتاب
به عون خالق و جبار و قادر قهار
اگر چه شیوهٔ من نظم و مدح و مرثیه بود
مرا به نظم غزل کرد دوستی ناچار
به غیر مدح رسول و ائمه و اطهار
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم
نکرد درد دل خویش را تمام اظهار
که آن سلاله زهرا ز خواب شد بیدار
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم
به او گفت یزید آن ستم گر غدار
که طفل را نبود عقل و دانش بسیار
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم
به دست خویش تو سرپوش را بنه به کنار
ز عارض پدر ای همه! توشه ای بردار
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۰۳ - حلقهٔ ماتم
ز بانگ گریهٔ اهل حرم، در آن شب تار
ز خواب دیدهٔ این چرخ پیر شد بیدار
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴ - در بیوفایی دنیار گریز به مصیبت
د تو این تن خاکی برهگذار گذار
از این عجوزه شوهر کش الفرار فرار
هزار چون من و تو این ستمگر بیباک
نموده است به شمشیر جان شکار شکار
کناره جوی شو از آفت سپهر ز مهر
[...]
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)
به آن طریق چه آن بیکسان بیغمخوار
میان شام گذشتند از سر بازار
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)
صدا بر آر پی امتحان که ای بندار
چو سر ز قبر برآرد نمای استفسار
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲ - (سئوال سلمان از بندار یهودی)
کسی که کرده ولایش حمایت کفار
ببین چه دید حسینش ز فرقه اشرار