گنجور

 
ترکی شیرازی

هزار شکر که شد ختم این خجسته کتاب

به عون خالق و جبار و قادر قهار

اگر چه شیوهٔ من نظم و مدح و مرثیه بود

مرا به نظم غزل کرد دوستی ناچار

به غیر مدح رسول و ائمه و اطهار

ز شعرهای دگر می کنم من استغفار

بزرگوار خدایا تو خویش شاهد باش

که م به معصیت خویش می کنم اقرار

گناه های من از کوه هاست سنگین تر

به نزد عفو تو خود ذره ای ست بی مقدار

اگر چه غرق گناهم و لیک می دانم

که بر تمام گناهان من تویی غفار

مرا که «ترکی» خوار و ذلیل و مسکینم

بزرگوار خدایا! به خویش وامگذار

اگر چه مجرمم و، شرمسار و، نامه سیاه

تو بگذر از سر جرمم به حق هشت و چهار

علی و یازده فرزند او شفیع منند

وگرنه وای بر احوال من، به روز شمار