آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۰
اگر زروی نگارین تو پرده برداری
در این دیار دل و دین بجای نگذاری
دلی نشد که ندیده زچشمت آزاری
بلی زترک نیاید بجز ستمکاری
ستان بکف زچه صف برزده است مژگانت
[...]
قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱
بتا ز دست ببردی دلم به طراری
ولی دریغ که ننمودیش پرستاری
به دلربایی و شوخی و صیدکردن خلق
مسلمیّ و نداری همی وفاداری
به گاه عرض ادب همچنان ادیب ترا
[...]
صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۰
نبود و نیست ترا جز جفای من کاری
ز حسن خویش چه دیگر برای من داری
گلم نبود تمنا از آن دریغ خورم
که نیست بهره ازین گلشنم به جز خواری
هنوزم از تو مداوا نگشته درد نخست
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۷
فغان که یار ندارد به ما سر یاری
مگر کندمددی فضل حضرت باری
سفیدگشت مرا موی در سیه بختی
امان ز گردش گردون و چرخ ز نگاری
از آن زمان که ز من گشته یار من بیزار
[...]
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » مرثیه
خدا نکرده مگر، زخم کاریی داری
که این زمان پدرت را، نمی کنی یاری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۶ - سئوال از ملک الموت
بدان رسید که از درد بیمدد کاری
نهان شدم به تعب زیر بته خاری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت
به جوش آورد از فرط ناله و زاری
پی محاکمه دریای قهر قهاری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)
چو آب مضمضه را کرد از دهان جاری
نمود آب سرایت ببوته خاری
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)
به گریه جن و بشر ساختند از او یاری
ز سم اسب مخالف سرشک شد جاری
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴
تو با لب نمکین از چه قند گفتاری
بگو یکی زنمک، قند چون همی باری
تو شکرین لب و شیرین سخن، هزار افسوس
که تندخوی و ترش روی و تلخ گفتاری
تو ماه روی و سمن بوی و مشک مو، صد حیف
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۱
به بندگان نکنی لطف چون تو از یاری
چگونه لطف خداوند را طمع داری
به بنده لطف کن و لطف حق طلب ورنه
مجوی حاصل اگر دانه ئی نمی کاری
طمع مدار که غیری تو را شود غمخوار
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲۷ - تضمین غزل خواجه حافظ علیهالرحمه
مرا که نیست چو من در قفس گرفتاری
بود که مرغ حزینی به طرف گلزاری
رهاندم ز غم از سوز ناله زاری
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
عوض نکردم، آیین خویشتن باری
ز بس نمودم، در عزم خویش پاداری
شبانه عاقبت آن مردهشوی ادباری
برون نمود ز کرمان مرا به صد خواری
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
شد این سخن به دل من چو خنجرِ کاری
برای اینکه پس از آن همه فداکاری
روا نبود، کنم فکر کار بازاری
چه خواستم من ازین انقلاب ادباری