گنجور

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام

 

صبا ز لطف چه عنقا برو بقلۀ قاف

که آشیانۀ قدس است و شرفۀ اشراف

چه خضر در ظلمات غیوب زن قدمی

که کوی عین حیاتست و منبع الطاف

بطوف کعبۀ روحانیان به بند احرام

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی ولادة سیدالشهداء سلام الله علیه

 

بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق

بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق

بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن

بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق

بیاد مولد سبط دوم امام سوم

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی سید الشهداء علیه السلام » شمارهٔ ۲۲ - عن لسان رقیه بنت الحسین سلام الله علیها

 

صبا به پیر خرابات از خرابۀ شام

ببر ز کودک زار این جگرگداز پیام

که ای پدر ز من زار هیچ آگاهی

که روز من شب تار است و صبح روشن شام

به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام » شمارهٔ ۱ - فی مدح الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام

 

برید باد صبا خاطری پریشان داشت

مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت

نسیم زلف نگار از نسیم باد بهار

فتوح روح روان و لطافت جان داشت

صبا ز سلسلۀ گیسوی مسلسل یار

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام » شمارهٔ ۲ - فی مدح الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام و رثائه

 

دل فسردۀ من همچو طالع منحوس

چنان نخفته که خیزد ز جا ببانگ خروس

دلی که عکس جمال ازل بدی ز اول

در آخر آمده از شوری عمل معکوس

دلی که بود خود آئینۀ تجلی، شد

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الامام ابی الحسن علی الهادی علیه السلام » فی مدح الامام ابی الحسن علی الهادی علیه السلام

 

فتاده مرغ دلم ز آشیان در این وادی

که هر کجا رود افتد بدام صیادی

بدانه ای دُر یکدانه می دهد بر باد

نه گوش هوش و نه چشم بصیر نقادی

چنان اسیر هوا و هوس شدم که نپرس

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

فروغ حسن تو داده است چشم بینا را

بهر چه می نگرد جلوه طور سینا را

بگوش جان شنود هر که محرم راز است

ز آسمان و زمین نغمۀ «انا الله» را

لطیفۀ دل آگاه در صحیفۀ کون

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

دلی که شیفتۀ روی آن پریزاد است

ز بند دیو طبیعت هماره آزاد است

خراب بادۀ عشق تو ای بت سرمست

خرابی دل او زین خراب آباد است

ز جام باده طلب عکس شاهد وحدت

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

براستان که سر من بر آستانۀ تست

نوای روز و شبم شور عاشقانۀ تست

هماره تیر دلم را به تیر غمزه مزن

چرا که پرورش او به آب و دانۀ تست

مرا ز دام هوا و هوس رهائی بخش

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

فدائیان ره عشق دوست مرد رهند

چه جان دهند به جانان ز بند تن برهند

ز شاهراه طریقت حقیقت ار طلبی

در آخرین نفست، اولین قدم بدهند

برو ز چاه طبیعت به در که چون صدیق

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

گهی به کعبۀ جانان سفر توانی کرد

که در منای وفا ترک سر توانی کرد

براه عشق توانی که رهسپر گردی

اگر که سینۀ خود را سپر توانی کرد

بچار بالش خواب آنگهی تو تکیه زنی

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

اگر به شرط مروت وفا توانی کرد

گذر به صفۀ اهل صفا توانی کرد

به همت ار بروی برتر از نشیمن خاک

به زیر سایه هزاران هما توانی کرد

به جد و جهد چه عنقا برو به قلۀ قاف

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

بریدم از همه پیوند و بر تو دل بستم

به مهر روی تو با مهر و ماه پیوستم

مرا ز ساغر ابرویت آنچنان شور‌ی‌ست

که بی تملق ساقی خراب و سرمستم

که آفتاب جمال تو دید و آب نشد؟

[...]

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode