گنجور

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش

 

به نزدیک شاه پری باز گفت

شهنشا پذیرفت و اندر شکفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۱ - سخن گفتن سیه دیو از نژاد فرامرز

 

سیه دیو آن گفته بشنید و رفت

ابا نامداران سوی کاخ تفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۲ - پاسخ نامه فرطور توش به فرامرز رستم

 

همانست کان پهلوان زاده گفت

ره نیکمردی نشاید نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۴ - خوان اول کشتن فرامرز،شیران را

 

گو شیردل با سیه دیو گفت

که کار ره از من نشاید نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۱ - دامادی فرامرز رستم با دختر شاه پریان

 

بیامد به نزدیک خسرو بگفت

که دخترت با نیک بختست جفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۱ - صفت جنگ کردن خورشید

 

چو شب گشت،دستان به خورشید گفت

که مارا سرخویش باید نهفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۰ - سخن در بی وفایی روزگار

 

بخسبد روان چون که بالا بخفت

تو تنها ممان زان که همراه رفت

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode