گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۹

 

توانایی خویش پیدا کنم

چو فرمان دهد دیده دریا کنم

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۷

 

توانایی خویش پیداکنم

زمین رابکوکب ثریاکنم

۱ بیت
فردوسی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۲ - شعر گفتن ورقه در مرگ پدر

 

جهان را، چو من تیغ پیدا کنم،

ز خون سپاه تو دریا کنم

۱ بیت
عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۶ - گرفتار شدن گلشاه

 

همه کین دیرینه پیدا کنم

بگیرمت با قهر و رسوا کنم

۱ بیت
عیوقی
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۳ - بیرون رفتن ورقه از شهر یمن به جنگ کردن

 

من آنم کی چون تیغ پیدا کنم

ز خون روی صحرا چو دریا کنم

۱ بیت
عیوقی
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب

 

که من دشت از ایشان چو دریا کنم

ز بالا چو آهنگ بالا کنم

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش

 

به خنجر من این دشت دریا کنم

ز بالای تو کوه پهنا کنم

۱ بیت
سرایندهٔ فرامرزنامه
 

عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۱ - نامه فرستادن شهریار به نزدیک فرانک گوید

 

برش زیر و زیرش به بالا کنم

مقام نهنگان دریا کنم

۱ بیت
عثمان مختاری
 

ایرانشان » بهمن‌نامه » آغاز داستان » بخش ۲۲ - نامه نبشتن شاه بهمن پیش لؤلؤ

 

ترا گوهر و نام پیدا کنم

کرا با من این کرد رسوا کنم

۱ بیت
ایرانشان
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

کیم من که وصلت تمنا کنم

بدین دیده رویت تماشا کنم

همین بس که از خود گرفته کنار

میان سگان درت جا کنم

عمامه مرا درد سر می دهد

[...]

۷ بیت
جامی
 

فضولی » ساقی نامه » بخش ۶ - نشأه جام سوم

 

که نطق از سیوم نشأه گویا کنم

رموز دگر بر تو افشا کنم

۱ بیت
فضولی
 

کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - وله ایضا

 

کلید سخن را چو پیدا کنم

در وصف دولتسرا وا کنم

۱ بیت
کلیم
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » مثنویات » ساقی‌نامه

 

بده می که خود را ز سر وا کنم

دمی خویشتن را تماشا کنم

۱ بیت
فیاض لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۱ - مثنوی صفیر دل

 

زبان از ثنا نخل موسا کنم

به یاد رخی، سینه سینا کنم

۱ بیت
حزین لاهیجی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۹ - غزل مثنوی

 

از غم دل روی در صحرا کنم

رفته در ویرانه ای مأوا کنم

۱ بیت
بلند اقبال