سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۵ - دادن شاه کهیلا،دختر را به فرامرز
به پیش اندر افکند در روی آب
روان کرد کشتی هم اندر شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۶ - رفتن فرامرز به خاور زمین و رزم کردنش با مردمان جزیره
چو بر ساحل آمد سپهبد بر آب
از آن زشت چهران دلش پرشتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۷ - رفتن فرامرز به جزیره فیل گوشان
دگر باره افکند کشتی درآب
روان کرد مانند باد از شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۲۸ - رزم کردن فرامرز با فیل گوشان
جزیره بشد جنب جنبان ز تاب
تو گفتی همی غرقه گردد ز آب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۲ - سئوال سوم فرامرز از برهمن
زکاهل چه آید بجز خورد و خواب
تنش خاکسار و دل اندر شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۴ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را
همی رفت چون باد بر روی آب
چو آتش سوی خاک دل پر شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۴ - رفتن فرامرز به خاور زمین و کشتن مرغ را
همه میخ و چوبش بد از سیم ناب
نشانده درو در و لعل خوشاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۵ - کشتن فرامرز،اژدها را
از آن جا جهان پهلوان سوی آب
روان شد به روشن روان با شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۷ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را
شود مرز خاور سراسر خراب
همان قیروان گردد از وی به تاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۳۷ - رفتن فرامرز به قیروان و پذیره شدن شاه قیروان،او را
سراسر همان مرز ایشان خراب
چو هامون و کوه و چو دریای آب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۰ - کشتن فرامرز،اژدها را
بیفتاد لرزان بر آن سرد آب
ز گرمی نمانده ورا توش و تاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۰ - کشتن فرامرز،اژدها را
چو تن پاک گشتش برآمد ز آب
به جای پرستش بیامد به تاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۱ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز
سراسر به چنگ ددان شد خراب
نبینیم روشن رخ آفتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۲ - کشتن فرامرز،گرگان را
پیاده سوی چشمه آمد به آب
به رخ ارغوان و به دل کامیاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۳ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را
یکی لوح یاقوت چون آفتاب
به نیکی و خوبی چو یک قطره آب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۳ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را
سپهبد چو برخواند اندرز باب
به چهره روان کرد از چشم آب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۵ - دیدن فرامرز،بازارگان و گفتن او به فرامرز از سیمرغ
چو چندی برفتیم بر روی آب
سر بختمان اندرآمد به خواب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۶ - نهادن فرامرز،پر سیمرغ را برآتش
به کشتی نشست و روان شد در آب
ز بهر سپه جان و دل در شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۷ - رفتن فرامرز به باختر زمین
همی رفت شش ماه بر روی آب
از اندوه رفتن دلش پر شتاب
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۰ - رزم فرامرز با شاه باختر و با شاه فرغان
به هامون چو در کوه کردی شتاب
شدی کوه پولاد دریای آب