گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۸

 

هست بر خواجه پیچیده رفتن

راست چون بر درخت پیچد سن

این عجبتر که: می نداند او

شعر از شعر و خنب را از خن

رودکی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح شمس الکفات خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی

 

آمد آن نو بهار تو به شکن

بازگشتی بکرد توبه من

دوش تا یار عرضه کرد همی

بر من آن عارض چوتازه سمن

گفت وقت گلست باده بخواه

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح خواجه عمید المک ابوبکرقهستانی عارض لشکر

 

بوستانیست روی کودک من

واندر آن بوستان شکفته سمن

چون سمن سال و مه در آن بستان

لاله یابی و نرگس و سوسن

باغبانی بباید آن بت را

[...]

فرخی سیستانی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۸ - مدح سلطان ابراهیم

 

شب آخر شد از جهان شب من

که نگرددش روز پیرامن

بست صورت مرا چو در پوشید

شب تیره سیاه پیراهن

که بر اطراف چرخ زنگاری

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۳ - هم در مدح او و تفاخر به فضائل خویش

 

دوش تا صبحدم همه شب من

عرضه می کرده ام سپاه سخن

بیشتر زان سپاه را دیدم

از لباس هنر برهنه بدن

امرای سخن بسی بودند

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳۶ - ستایش ابونصر منصور

 

چون نهان گشت چشمه روشن

خاک را تیره گشت پیرامن

شب پر از در و گوهر و لؤلؤ

از گریبان چرخ تا دامن

از نهیب شب دراز و سیاه

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۷ - وصف لیل و قلم

 

چون سیه کرد خاک پیرامن

شب کشان کرد بر هوا دامن

گیسوان نگار شد گویی

واندرو در بنات نعش و پرن

آز من زو و او دراز چو آز

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - مدیح منصوربن سعید

 

دوش گفتی ز تیرگی شب من

زلف حورست و رای اهریمن

زشت چون ظلم و بیکرانه چو حرص

تیره چون محنت و سیه چو حزن

مانده شد مهر گویی از رفتار

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۴ - درود بر خواجه احمد بن حسن

 

شاد باش ای زمانه ریمن

بکن آنچ آید از تو در هر فن

تن اگر روی گرددم بگداز

پشت اگر سنگ گرددم بشکن

گر بنایی برآیدم بشکوب

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - مطایبه

 

این چنین روز مر حریفان را

پای باید کشید در دامن

میزبان نیز کعبتین خزان

سیم آسا ز خانه روشن

این چه گوید که هفت بخشیده

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۱ - وصف ناچخ شاه

 

ای عجب ناچخ دو مهره او

بوالعجب شد به کینه دشمن

مهره بارد به رزمگاه آری

مهره پشت و مهره گردن

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۶۶ - صفت یار عقیقین دندان

 

زرد کردی رخم به انده و غم

لعل کردی دهان تنبول تن

در دندانت تا عقیق شدست

لعل گشته ست جزع دیده من

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۰ - صفت دلبر آهنگر گفت

 

اگر آهنگریست پیشه تو

با من ای دلربای درده تن

از دل خویش وز دلم برساز

از پی کار کوره و آهن

کآهنی نیست سخن چون دل تو

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۲ - دل دلدار چو مغناطیس است

 

ای خجسته بر چو سیم تو را

تیغ بدریده غیبه جوشن

آنکه شمشیر زد همی گه جنگ

قصد زحمت نکرد گاه زدن

دل تو هست سنگ مغناطیس

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - طیبت

 

باد سلطان و پادشاه زمن

از لقایش به دیدگان روشن

مسعود سعد سلمان
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح ابوسعید بابو

 

آمد آن تیر ماه سرد سخن

گرم در گفتگوی شد با من

زیر او در سؤال با من تیز

بم من در جواب او الکن

نه مرا با تکاب او پایاب

[...]

ابوالفرج رونی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۲

 

هر که چون کاغذ و قلم باشد

دو زبان و دو روی گاه سخن

همچو کاغذ سیاه کن رویش

چون قلم گردنش به تیغ بزن

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۲۹
sunny dark_mode