گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » مسمطات » شمارهٔ ۲ - شاعر ساده سخنم

 

قاضی اسعد که عمید است او خزاعی نسب است

مرکز دانش و سرمایه و فضل و ادب است

به عجم زاده ولی فخر نژاد عرب است

دیدن طلعت میمونْش طرب را سبب است

سخت عالی نسب و خوش‌خط و نیکو لقب است

[...]

سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در صفت خزان و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر

 

روز می خوردن و شادی و نشاط و طرب است

ناف هفته است اگر غرهٔ ماه رجب است

برگ‌ریزان به همه حال فرو باید ریخت

به قدح آنچه از او برگ و نوای طرب است

مادر باغ سترون شد و زادن بگذاشت

[...]

انوری
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱

 

آن نه زلف است و بناگوش که روز است و شب است

وان نه بالای صنوبر که درخت رطب است

نه دهانیست که در وهم سخندان آید

مگر اندر سخن آیی و بداند که لب است

آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت

[...]

سعدی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

به دو گیسو مه روی تو نه چندان عجب است

عرصه جلوه خورشید میان دو شب است

جان شیرین به کدامین بسپارم چه کنم

دو دلم در دل من تا هوس آن دو لب است

نه وفا از تو به دل می‌گذرانم نه وصال

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۰

 

عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است

زردی چهره خورشید ز درد طلب است

یک زمان بی دم گرم و نفس سرد مباش

که ز انفاس، همین یک دو نفس منتخب است

مگشا لب به شکرخند که در عالم درد

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸

 

تیره‌بختی چون هجوم آرد سخن مهر لب است

سرمهٔ لاف جهان‌گل‌کردن دود شب است

احتیاج ما سماجت پیشهٔ اظهار نیست

آنچه ماگم‌کرده‌ایم از عرض مطلب‌، مطلب است

تا چکیدن اشک را باید به مژگان ساختن

[...]

بیدل دهلوی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تب است؟

هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است

نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست

قد موزون تو سرویست که بارش رطب است

تا چه ملت بگزینیم و چه آئین که پدید

[...]

سحاب اصفهانی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - د‌ر مدح محمدشاه غازی و حاج میرزا آقاسی فرماید

 

ای‌دل اقبال ‌و سعادت نه به سعی ‌و طلب است

این‌چنین‌کامروایی نه به عقل و ادب است

جامهٔ بخت به اندازهٔ دانش نبرند

زانکه‌دوران‌را گردش به‌خلاف‌حسب است

بختیاری نه به‌اصلست ونسب نی به‌حسب

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت خطان و تطهیر شاهزاده آزاده عباس میرزا ثمره الفواد شهریار ماضی محمدشاه غا‌زی طاب ثراه فرماید

 

این چه جشنست ‌کزو جان جهان در طرب است

در نُه افلاک از او سور و سرور عجب است

چرخ در رقن و زمی سرخوش ویتی سرمست

راست ‌پرسی طرب اندر طرب اندر طرب است

ملک آباد و دل آزاد و خلایق دلشاد

[...]

قاآنی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

لوحش الله صنما این چه دهان است و لب است

خوشه‌چینان به هم آیید که وقت رطب است

نه در اندیشه فردا و نه در حسرت دوش

الله الله شب وصل تو چه فرخنده شب است

در قیامت می کوثر ز تو باد ایزآمد

[...]

نیر تبریزی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴ - وله

 

رمضان گفت که دنیا نه سرای طربست

کشتگاهی ز پی مردم عقبی طلب است

آنچه اینجا بنظر خار در آنجا رطب است

اشکت احراق براز تف خدائی غضب است

جیحون یزدی
 

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۲۴ - در نعت وجود مقدس خاتم النبیّین صلی الله علیه و آله و سلم

 

اول صبح دوم، آخر دوران شب است

هله عید آمد و روزی خوش و وقتی عجب است

هر که را می نگری سرخوش صهبای سرور

هر کجا می گذری بزم نشاط و طرب است

آید از هر شجری صوت انا الله در گوش

[...]

محیط قمی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۷

 

واعظی گفت در این ماه که ماه رجب است

توبه کردن نه عجب توبه شکستن عجب است

گفتمش ماه رجب گرچه مه توبه بود

فصل گل نیز مه باده و شور و شغب است

سبب توبه و عشرت چو بهم گرد آیند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

نزد ما خوبترین هدیه به عالم ادب است

که ادب مهر ووفا را، به حقیقت حسب است

به ادب کوش و خود از اصل و نسب دور، بدار

همه دانند ادب حاصل اصل و نسب است

یار، افروخته رخ آمد و افراخته قد

[...]

حاجب شیرازی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو

 

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آری! افطار رطب در رمضان مستحب است

روز ماه رمضان، زلف میفشان که فقیه

بخورد روزهٔ خود را به گمانش که شب است

زیر لب، وقت نوشتن همه کس نقطه نهد

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » منقبت

 

هفت دوزخ ز لهیب غضبش یک لهب است

هشت‌جنت ز ریاض کمرش یک‌خشب‌است

نه فلک را شرف از درکه او مکتسب است

خلقت ذاتش ایجاد جهان را سبب است

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode