گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶٢

 

ایدل اندر جهان کریم مجوی

کاندرین عهد آن نخواهی یافت

جز کرم کیمیا و عنقا را

ثالثی در جهان نخواهی یافت

چون مسمی ندارد این اسما

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶

 

ایزدا مستحق عفو توأم

ز آنکه من بنده را گناه بسیست

نه تو خود را عفو همیدانی

پس برین قول بیخلاف بایست

عفو کردن پس از گناه بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧٠

 

ایدل هوشیار اگر چه سپهر

با تو در شیوه مواسا نیست

مخور انده که با همه تنها

هستش اینحال با تو تنها نیست

کیست باری سپهر هرزه روی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٧۵

 

آشنائی خلق درد سرست

معتکف باش تا ندانندت

گرد هر در مگرد بهر طمع

ورنه چون سگ ز در برانندت

گر شوی گوشه گیر چون ابرو

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٩۶

 

تو ز من برتری اگر جستی

گفت آنکو ز حالت آگاهست

گر چه فخرست ظن مبرکه بدین

دست عارت ز عرض کوتاهست

نه که تبت یدا ابی لهب است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠۵

 

چون سفیهی زبان دراز کند

که فلانکس بفسق ممتازست

فسق او زین بیان یقین نشود

واین باقرار خویش غمازست

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٠٨

 

حالت مال و علم اگر خواهی

تا بدانی که هر یکی چونست

مال دارد چو بدر روی به کاست

علم چون ماه نو در افزونست

رفع را بین که حق ادریس است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٠

 

در جهان هر چه میکنند عوام

نزد خاصان رسوم و عاداتست

انقطاع از رسوم این حضرات

اتصال همه سعاداتست

راه تقلید محض را بستن

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٢

 

دی شنیدم که ابلهی میگفت

پدر من وزیر خان بودست

با وجودیکه نیست معلومم

خود گرفتم که آنچنان بودست

هیچکس دیده ئی که گه خورده است

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٣

 

دی مرا گفت محترم یاری

که دلم هیچ راز ازو ننهفت

که بگلزار طبع وقادت

در بهار سخن چه غنچه شکفت

نوک الماس فکر ثاقب تو

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١۶

 

در بهشت است هر که در وطنش

نعمتی هست و جیق و واقی نیست

کنج عزلت گزید و در عالم

در پی طارم و رواقی نیست

هر دم از ناگوار ناجنسیش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١١٩

 

رزق مقسوم و وقت معلومست

ساعتی بیش و لحظه ئی پس نیست

هر یکی را مقررست که چیست

چه توان کرد اگر ترا بس نیست

وانکه جفت مراد خود باشد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢١

 

روز بازار فضل کاسد شد

وین ز جور سپهر طیاش است

از جفای سپهر در قفس است

هر که طوطی صفت شکر پاش است

کار اهل صلاح یافت فساد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢٨

 

سود دنیا و دین اگر خواهی

مایه هر دوشان نکو کاریست

راحت بندگان حق جستن

عین تقوی و زهد و دینداریست

گر در خلد را کلیدی هست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٢٩

 

شاعرانی که پیش ازین بودند

گر ز منشان بجاه برتری است

این نه تنها ز شعر دان که مرا

با یکایک درین برابری است

اینزمان نیز شاعران هستند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣٢

 

شکر ایزد اگر نماند زرم

بحر طبعم هنوز پر گهرست

نزد جوهر شناس بینا دل

عقد در چون بود چه جای زرست

ماه را در منازل علوی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣٣

 

صاحبا همت تو یکچندی

بمواعید شادمانم داشت

و آرزوی محال چون سایه

بر پی مهر تو دوانم داشت

وعده را چون ندیدم انجازی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣۴

 

صاحبا بنده را بخدمت تو

سخنی هست عرضه خواهم داشت

مهر مهر تو بر نگین دلش

چند سال است تا زمانه نگاشت

هرگز از شیوه هوا داری

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣۵

 

صاحبا گر چه از ضعیفی تن

می نیارم ببندگیت شتافت

لیک طبع چو آب و آتش من

میتواند بفکر موی شکافت

رشته در بازوی هنرمندان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ١٣٧

 

صحت و امن هست و وجه معاش

گر نباشی شکور کفرانست

شکر انعام منعم ار نکنی

آن نه کفران که عین کفرآنست

هست کفران فزون ز کفر از آن

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۱
sunny dark_mode