عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۱
بهمه شهر بود ازو آذین
در بریشم چو کرم پیله زمین
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲۶ - نیز او راست
باغبان! زیر سرو بن منشین
نه کجا سرو نیست نیست زمین
نه همه سایه زیر سرو بود
زیر شاخ سمن شو و بنشین
باغ تو پر درخت سایه ورست
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - در مدح شرف الدین و شمس الدین
مجلس است این مگر بهشت برین
که بنای بهشت است بر این
پیکر بومش از بدایع روم
نقش دیوارش از صنایع چین
این ز دلها همی زداید زنگ
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰
گر ندیدی بهشت و حورالعین
اینک این مجلس امیر ببین
جام می را چو حوض کوثر دان
ساقیان را بسان حورالعین
مطربان نشسته در مجلس
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۶ - مدیح سیف الدوله محمود
قدحی نوش کرد شاه زمین
شاه محمود سیف دولت و دین
تا که نفس چو آب او شد پاک
شد متین شخص او چو کوه متین
نز پی علتی و رنجی خورد
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۹ - مدح عمیدالملک ابوالقاسم
روز نوروز و ماه فروردین
آمدند ای عجب ز خلد برین
تاجها ساخت گلبنان را آن
حله ها بافت باغ ها را این
باد فرخنده بر عمید اجل
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود
شه پاک اعتقاد شاه زمین
می شناسد یقین که هست چنین
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - ستایش سلطان مسعود
پیش او کدخدای سهم مکین
کش همه راستی کند تلقین
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - مدح شاهینی
از حکایات آن امیر گزین
نتوان هیچ چیز گفت جز این
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در حق خویش گوید
مجلسی باشد آنکه خلد برین
گویی آید ز آسمان به زمین
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - طیبت
چون از آن مجلس بهشت آیین
دورم افکند روزگار چنین
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - ایضاً له
ای جمال ترا کمال قرین
طوق طوع تو بر شهور و سنین
از یمین تو ملک برده یسار
به یسار تو دهر خورده یمین
هر کجا حزم تو فرود آید
[...]
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۰ - ایضاً له
حضرتی شد بزرگ چون غزنین
لاهوار از قدوم شاه زمین
پشت مسعودیان ملک مسعود
روی بازار آل ناصر دین
تاجور خسروی که رشک برد
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۹۷
شد خراسان بهسان خلد برین
در راحت گشاد روحِ امین
تا رسید از عراق خرم و شاد
سیف دولت امیر شمسالدین
آن امیری که رای روشن او
[...]
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۹۹
عید قربان و ماه فروردین
هر دو با یک دگر شدند قرین
شد مُصلّی از آن چو چرخ بلند
شد گلستان ازین چو خُلد برین
آن زمین لانهرنگ کرد از خون
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوامالدین ابوالقاسم
تا سرا پرده زد به علیین
قدر صدر اجل قوامالدین
از پی آبروی راهش را
آب زد ز آبروی روح امین
وز پی قدر خویش صدرش را
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۱
ای به عین حقیقت اندر عین
باز کرده ز بهر دیدن عین
پیش عین تو عین دوست عیان
تو رسیده به عین و گویی این
چون تو آید ز عین تو همه تو
[...]
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳
ای خرد را جمال و جان را زین
ذکر و شعر توام چو دین و چو دین
به دو وزنم ستوده در یک بیت
به دو بحر آب داده از یک عین
من ز شعر تو دیده موسیوار
[...]
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۱۳ - مدح امیرالمومنین عثمان
دین شرف یافته و دنیا زین
از جمال وجود ذوالنورین