انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۹ - درشکایت دهر
کی بود کاین سپهر حادثهزای
جمله از یکدگر فرو ریزد؟
تا چو پرویزن است او که مدام
بر جهان آتش بلا بیزد
در جهان بوی عافیت نگذاشت
[...]
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - طبیبی را ذم کند
مقبلی آنکه روز و شب ادبار
از سر و ریش او همی ریزد
دست بر نبض هر کسی که نهاد
روح او از عروق بگریزد
هر کجا کو نشست از پی طب
[...]
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
در صبوحش که خون رز ریزد
ز آب یخ بسته آتش انگیزد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
به که با خواب دیده نستیزد
خسبد اما به وقت برخیزد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۷ - پاسخ دادن بهرام ایرانیان را
شاه باید که لشگر انگیزد
از سواری چه گرد برخیزد؟
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
هرکه را رغبت اوفتد خیزد
خون خود را به دست خود ریزد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
گفت شکر که با در آمیزد
به یکی قطره شیر برخیزد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
ماه در آب چون درم ریزد
هر کجا ماهیی است برخیزد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
به طبرزد شکر برامیزد
به طبرخون ز لاله خون ریزد
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۳ - آگاهی بهرام از لشکرکشی خاقان چین بار دوم
از شهی کاو سیاست انگیزد
دشمن و دیو هر دو بگریزد
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶
هرکه در دامن تو آویزد
نه چنان افتد او که برخیزد
عشق تو صد هزار صف شکند
که یکی گرد برنیانگیزد
بالبت کش خدای توبه دهاد
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - و قال ایضاً
خواجه از کبر آن پلنگ آمد
که همی با وجود بستیزد
راتق وفاتقش یکی موشست
کز پلیدیش سگ بپرهیزد
هر کران این بقصد زخمی زد
[...]
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۵ - در بیان آنکه حق تعالی را دانستن و شناخت سهلتر است از شناختن اولیاء زیرا که حق تعالی از آفتاب ظاهرتر است چنانکه بیان کردیم که هر شخص را به هنر و صنعتش فهم کنند و بدانند همه عالم صنع حق است؛ چون پنهان باشد؟ بلکه هفتاد و دو ملت مُقرّند به خدایی او اما شناخت اولیاء مشکل است زیرا که صنعت و هنر ایشان همچو ایشان پنهان است که اولیاء الله تحت قبابی لایعرفهم غیری
هیچیک ز آدمی نمیخیزد
کز خودی در خدای آویزد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۷۷ - در تفسیر این آیه که الست بربکم قالوا بلی و در شرح مراتبِ «بلی»ها
مار خاکی ز آب پرهیزد
از لب بحر و جوی بگریزد
سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۸۲ - در بیان آنکه قطب پادشاه اولیاست. دولت اولیا و کار و کیای ایشان اگرچه عظمت عظیم دارد اما پیش عظمت قطب اندک است و بیمقدار. آن عظمتهای ایشان در او اثر نکند و از آن گرم نشود، زیرا عظمت او صد هزار چندان است و در تقریر این خبر که اولیائی تحت قبابی لایعرفهم غیری.
تا که مرده ز گور برخیزد
پیش آید بعشق و نگریزد