گنجور

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

چون که اظهار عشق خویش نمود

لابه و لاف‌ها بر آن افزود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۵ - پنجمین ماه در زندان

 

دم به دم محبسی به حبس رود

لیک محبس فراخ‌تر نشود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

لیک‌ از آن ‌پس‌ به صفحه‌ای معدود

کرده تمجید از اشرف و محمود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

بتر از جمله آن سفیه عنود

که رساند نژادشان به یهود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی

 

نبود جز جهود نسل جهود

سامی و آربان به هم که شنود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد

 

هرچه بودم به شهر ری موجود

رهن شد در بر رحیم جهود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان

 

سیلی آمد به زنده‌رود فرود

که کسی را به عمر یاد نبود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۶ - در مذمت ظلم و ظالم

 

هرچه بیفایده است‌ چون کف‌ و دود

از جهان ناپدید گردد زود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۲ - گفتار دهم در صفت زن گوید

 

زن از اول چنین که بینی بود

هیچ تدبیر، چاره‌اش ننمود

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۳ - در صفت زن خوب

 

هست بهرش گشاده راه ورود

منع‌ مفقود و مقتضی موجود

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۳۴
۳۵
۳۶