جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
روی مجنون بر آن زمین اولی
که بود پای ناقه لیلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹ - خطاب زمین بوس با ترغیب در رعایت رعایا و شفقت بر عموم برایا
گرت افتد به مرحمت میلی
رمه باشد به آن ز گرگ اولی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۷ - حکایت آن غوری که در مناره پنهان شده بود و فریاد می کرد که مرا مجویید که من اینجا نیستم
همچو آن ساده دل که از دغلی
ساخت بر ذکر سر نشان جلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۸ - حکایت آن . . . که یکی از فضلا التماس کرد که علی را تعریف کن و پرسیدن آن فاضل که کدام علی را آن علی را که معتقد توست یا آن علی را که معتقد ماست
بازگو رمزی از علی ولی
که تو را یافتم ولی علی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۸ - حکایت آن . . . که یکی از فضلا التماس کرد که علی را تعریف کن و پرسیدن آن فاضل که کدام علی را آن علی را که معتقد توست یا آن علی را که معتقد ماست
در جهان شاه و رهبری چو علی
گر کسی سر کشد زهی دغلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۴ - در بیان آنکه آدمی کمال و نقصان خود را نمی داند زیرا که او مخلوق از برای خود نیست بلکه از برای غیر خود است فالذی خلقه انما خلقه لنفسه لاله فما اعطاه الا ما یصلح ان یکون له تعالی فلو علم انه مخلوق لربه لعلم ان الله خلق الخلق علی اکمل صورة تصلح لربه اعوذ بالله ان اکون من الجاهلین
گفت اگر ناید از شما عملی
که در آن باشد از گنه خللی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۹ - در بیان اندراج و اندماج شئون و اعتبارات فی اول رتب الذات و عدم تمایز ایشان از یکدیگر لا علما و لا عینا و تمایز ایشان فی ثانی رتب الذات علما لا عینا و ظهور ایشان فی مراتب الکون متفرقة مفصلة پس ظهور ایشان در مرتبه انسان کامل مجتمعة وحدانیة کما فی اول رتب الذات و ذلک غایة الغایات و نهایة النهایات
آمد آیینه جمله کون ولی
همچو آیینه ای نکرده جلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۶ - مهمان شدن عارف معرفت شعار مر خردمند خدمتگزار را و گفتن خردمند مر عارف را که حضرت حق سبحانه این همه طعامهای گوناگون و میوه های رنگارنگ را از برای آدمیزاد آفریده است و جواب دادن عارف که خدای تعالی آنها را از برای آدمی آفریده است اما آدمی را برای آن نیافریده است
گفت عارف که هر چه هست بلی
بهر ما آفریده است ولی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۱ - در مذمت آن طایفه شقاوت مال که خود را آل نبی و اهل بیت او شمرند صلی الله علیه و علی آله و سلم: و حال آنکه نباشند. قال صلی الله علیه و سلم: لعن الله الداخل فینا بغیر نسب و الخارج عنا بغیر سبب
مایه زرقو قلبی و دغلی
چون بود نقد مصطفی و علی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه چون کسی را با حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم نسبت دینی درست نباشد دعوی نسبت طینی سودی ندارد
گر بود زشت آه و واویلی
ور بود خوب سادگی اولی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را
نرگسش را نداده سرمه جلی
ور نه بودی به عینه لیلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - قصه خلاص کردن مجنون آهو را از دست صیاد به سبب مشابه بودن وی لیلی را
شاد زی از عنایت مولی
در حمای حمایت لیلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » اعتقادنامه » بخش ۱۸ - اشارت به معجزات انبیا علیهم السلام
خرق عادات از نبی و ولی
هست بر فضلشان دلیل جلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۴ - به هم رسیدن شیخ سری قدس سره و تاجر و خریداری کردن شیخ سری تحفه را از وی
کار من تنگ شد ز تنگدلی
سرخروییم ده درین خجلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۱۱ - حکایت بیوه زنی از نسا و باورد که سخنی درشت پرداخت و سلطان محمود را گرم ساخت و به سخنی دیگر نرم گردانید و به سر حد دادخواهی رسانید
بحلی خواسته زو به صد خجلی
داد فرمان ز بعد آن بحلی
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۳ - امام شافعی رضی الله عنه فرموده است که می بایستی طبیب اسلامیان دانایان پارسا بودی نه یهود و ترسا
فطنتی یابد اندر او ازلی
که خفیات ازان شوند جلی
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۸ - تاریخ وفات
از جهان رفت در محبت شاه
آنکه بود از ازل غلام علی
بود او آفتاب و تاریخش
هم بود آفتاب شاهقلی
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش چهارم
نرگسش را نداده سرمه جلی
ورنه بودی بعینه او لیلی