گنجور

 
۱
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف

 

من بخفتم به حجره دیگر

گفتم این قطعه را به خواب اندر:

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را

 

دوختم بررخش ز مهر نظر

نظری پرسش اندر آن مضمر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۸ - گفتار چهارم در صفت استاد گوید

 

وز دو استاد آن بود برتر

که به یک فن شدست نام‌آور

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۸ - گفتار چهارم در صفت استاد گوید

 

چون‌چنین‌است‌هست شرط هنر

که به یک فن کنی پدیدگهر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۹ - در فایدهٔ علوم

 

عملت نیز اگر نداشت ثمر

هست چون علم بی‌عمل ابتر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۶ - خطاب به نزدیکان شاه

 

هست بهر چه این زر و لشکر

جز که بهر سلامت کشور

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۸ - داستان رفیق بی‌وجدان

 

چند سطر از «‌لافنتن‌» و «‌مولیر»

چند شعری ز «‌روسو» و «‌ولتر»

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۲ - درشتی کردن شوهر با زن خود

 

رفت رنجیده زین سرای بدر

همه تقصیر تست احمق خر!

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۲ - درشتی کردن شوهر با زن خود

 

شوهر از اشگ و آه آن مضطر

قهر کرد و ز خانه رفت بدر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان

 

گشت لختی از این‌ور و آن‌ور

کرد پرسش از این در و آن در

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان

 

خفت بر ژنده بالش و بستر

ساخت با نان و آش قصر قجر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

چون که بودند هر دو هم‌آخور

زود با یکدگر اُ‌قر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

زن و مردی قرین یکدیگر

خانه خالی و شوی رفته سفر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۸ - داستان مرد حکیم

 

تا بود خانواده و زیور

صد هزاران تجملات دگر

۱ بیت
ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۸۴
۸۵
۸۶
۸۷
۸۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۶۰