جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۴۷ - اشارت به بعضی از شعرای ماتقدم که از سلاطین پیشین تربیت ها یافتند و نام اینان به واسطه مدایح آنان بر صحیفه روزگار بماند
تا ازین کوچگه چو درگذرند
جمع آیندگان در آن نگرند
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » مثنویات » شمارهٔ ۵ - شد این نوشته به سلطان محمد رومی
اصل تو تا به آدم ار شمرند
همه مسندنشین و تاجورند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۶ - در منقبت حضرت شاه اولیا علیهالسلام
چون دو کس ابن عم یکدگرند
چون دو فرزند کان ز یک پدرند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۷ - خبردار شدن مردم از حال درویش و پیدا شدن رقیب کافرکیش بداندیش
طفلکان جمله شوخ و حیلهگرند
همچو طفلان اشک پردهدرند
هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱۹ - رفتن گدا به شب بر در شاهزاده
شبروانی که قلب و حیلهگرند
از تو شب تا به روز بر حذرند
وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » مثنویات » در گله گزاری و ستایش
واقفان دقایق هنرند
هر یکی بهتر از یکی دگرند
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۴ - در مذمّت سخنناشناسان
معنی آبدار را فشرند
سخن چرب را به چربه برند
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۳
ناقصان زمانه کور و کرند
رهسپاران کوی دل دگرند
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
صفت و ذات عین یکدگرند
برِ خاصان حق که دیده ورند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در اندرز احزاب سیاسی باتحاد و ترک اختلاف
مگر ایرانیان نه از بشرند
یا ز گرگ درنده پست ترند
ای نصاری مگر مسلمانان
دد و دیوند یا که جانورند
بخدا دیو دد نیند ولیک
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۸ - برای کتابِ آقای مخبر السَّلطنه گفته شد در خیالاتِ عالیِ طفل
بهرِ خود جامههای نو بِبُرند
هرچه خواهند هر زمان بخورند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱ - گفتار نخست در عظمت ذات باریتعالی و نقص ادراک بشر
شیخ و واعظ که هادی بشرند
به خدا کز خدای بیخبرند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۲ - در شکایت از خالق
قوت قلب و لذت بصرند
مونس جان مادر و پدرند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۵ - خطاب به دروغگویان مصلح نما
خسروان ملک خود چنین نبرند
همهٔ گربکان چنین ندرند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم
جمله با چشم و گوش، کور و کرند
روزنامهنویس و بیخبرند
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸۸ - خاتمهٔ کتاب شهید بلخی
این همه علمها که مشتهرند
حاصل زندگانی بشرند