حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۶
روح انسان مدبر صور است
خلع و تبدیل آن ز حد به در است
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۶
حشر آن دم به صورت دگر است
که مناسب به حال ماظهر است
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۸
هیبتت، پرده پوش آن نظر است
که ز خورشید تابناکتر است
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹
چون فرو میچکد، نسفته در است
زان در ناب، این سحاب پر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
این همه علم جسم مختصر است
علم رفتن به راهِ حق دگر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۵ - سنائی غزنوی قُدِّسَ سِرُّه
رهروان را چو درد راهبر است
آنکه را درد نیست کم ز خراست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
هر زمانیش جلوهای دگراست
لیک چشم علیل بی خبر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
آینه پای تا به سر بصر است
لیک از عکسِ خویش بی خبر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی
کبریایِ تو از ره دگر است
از تو جزوی جهان مختصر است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۲ - حسینی قزوینی
بی خبر را چه حاصل از سفر است
سفرش را چه فرق با حضر است
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۵ - سر عشق
هر که را عشق دلبری به سر است
میتوان گفتنش که خود بشر است
وآنکه از عشق، بی خبر باشد
جانور بلکه کم زجانور است
ما سوی را به نیم جو نخرد
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش یک » قصاید » شمارهٔ ۶
عمرت ایخواجه گرچه بر گذر است
نیک بشمر که چون درست زر است
گر درست زرت عزیز بود
بخدا عمر از آن عزیزتر است
خواجه چون سیم و زر شمار کند
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۰ - نوروزِ کودکان
عیدی آن روز حقِ آن پسر است
که نجیب و شریف و باهنر است
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
گفتم این قصه سخت بیثمر است
خود بروجرد رفتن دگر است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات
ای دریغا که عامه کور و کر است
رهبرش نیز عامی دگر است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۴ - در وصف باغچهٔ بهار و شرح حال او در خانه
مردمان را هوس بسی به سر است
هوس من بدین دو مختصراست
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
با چنین دست کز غمم بسر است
راه پنجاه نیز پر خطر است
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۵ - ملاقات دوم با آیرم
نظم و نثرت روان و با اثر است
در کلامت حلاوتی دگر است