ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۲ - در فواید اختصاص و تقسیم کارها میان مردم دانا
آن یکی آهکش کند غربال
وان دگر خاکش آورد به جوال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۴ - در مسافرت کردن شوهر و سپردن خانه و زن خود بهدست رفیق بدگوهر
دگرین روز هم بدین منوال
شد به نزدیک آن بدیع جمال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۰ - حکایت مرغ پیر که به دام افتاد
بنده را از مقام عز و جلال
حبس کردند در جوار مبال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
وان که را هست احمد ابدال
چه تفاخر به اشرف محتال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۸ - حکایت محمود غزنوی
تا قلم هست درکف جهال
نشود کم ز دهر جنگ و جدال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۹ - گفتار ششم عزیمت بهار به اصفهان و شرح آن
خواستم رخصتی که در این حال
بروم شب به نزد اهل و عیال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
خود گرفتم که مال باشد و حال
چه کنم با گروه اهل و عیال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
در صفاهان ز فرط رنج و ملال
همه از یاد من برفت امسال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۳ - سیل در اصفهان
از دو سو بسته شد طریق مجال
راه باغ ز رشک و طاق کمال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۴ - آخر سال
سال پارینه هم در اول سال
قرض من بود شش هزار ربال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۶ - گفتار هفتم در سیاست و شرط ریاست
شرط چارم، شجاعتی به کمال
که نگردد به هر بلیه ز حال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
در درازای ده دوازده سال
گنجها آکنید از زر و مال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
اهل کشور به مدت دو سه بال
میروند آنچنان به راه ضلال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۴ - حکایت گراز
خوک نادان به عادت جهال
شده سرخوش به نغمهٔ قوال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۰ - در مذمت سرکشی و عیبجویی
مردمانی که قرب نهصد سال
باشد احوالشان بدین منوال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
میر نظمیه را هم اندر حال
دیدم وکردم از نیاز سوال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۶ - تمثیل
گفت کم گوی از حرام و حلال
کار جانست، نیست فرصت قال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۹ - در ریاست سرپاس مختاری
گرچه اینجا هم از طریق مثال
یادم آمد شراب پارین سال