گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در حق خویش گوید

 

گه سر از رنج دست می مالم

گه ز درد شکم همی نالم

مسعود سعد سلمان
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل پنجم » بخش ۲ - حکایت

 

گر بپرسد کسی ز من حالم

من چه گویم که از که مینالم؟

عراقی
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۲ - در بیان آنکه اصل دین محبت حق است، و جملۀ علمها برای آن است که آدمی را محبت حاصل شود و اگر باشد زیاده گردد. محبت بیعمل فایده دهد اما عمل بی محبت فایده ندهد. دلیل بر آنکه شخصی جرمها و گناههای بسیار خود را روزی بحضرت مصطفی علیه السلام یک بیک عرضه داشت. تا حدی که مصطفی صلعم از آن گناههای بی حد در تعجب ماند. آخرالامر گفت یا رسول اللّه اینهمه هست الا شما را عظیم دوست میدارم، فرمود که چون مرادوست میداری از مائی که المرء مع من احب و من احب قوماً فهو منهم. اگر عمل بی محبت فایده کردی ابلیس بعد از چندین طاعت مردود و ملعون نگشتی. در عمل مکرو ریا گنجد اما در محبت هرگز نگنجد. مثلا اگر کسی بشخصی خدمتها کند و دلداریها و تواضعها کند بنیت اینکه او راایمن گرداند و چون فرصت یابد سرش را ببرد. دانی که آن عملها همه مکر بوده است. طاعت‌های باریای پر غرض همین حکم را دارد. و در تقریر آن که اولیاء بر همه اسرار واقف‌اند و مطلع الا مصلحت نیست که راز را پیش نااهل فاش کنند که اگر مصلحت بودی خود حق تعالی نیز بدیشان بنمودی

 

نبود غیر حق بر آن عالم

کیست در پرده عادل و ظالم

سلطان ولد
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱۲

 

چو من آشفته آن زلف و خالم

از این بهتر نظر می کن به حالم

شب هجران تو بس جان گدازست

تویی چون ماه و من همچون هلالم

منم موری ضعیف از ناتوانی

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » رسالهٔ اربعین » (۳) الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَیدِهِ. (صحیح البخاری)

 

مُسْلِم آنکس بُوَد به قَول رسول

گرچه عامی بُوَد وَ گر عالِم

که بهر جا بُوَد مسلمانی

باشد از قول و فعل او سالم

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵۰ - قصه عیینه و ریا

 

کو شفیقی که بنگرد حالم

کز جدایی چگونه می نالم

جامی
 

شیخ بهایی » دیوان اشعار » مثنویات پراکنده » شمارهٔ ۲

 

تا کی از دست ساربان نالم

که بود نام او گم از عالم

شیخ بهایی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۸ - حکایت پیشوای سمرقند

 

گفت شیخا برس به احوالم

زبن ستم کاره واستان مالم

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode