چو من آشفته آن زلف و خالم
از این بهتر نظر می کن به حالم
شب هجران تو بس جان گدازست
تویی چون ماه و من همچون هلالم
منم موری ضعیف از ناتوانی
مکن یکباره جانا پایمالم
به وصلت یک شبی بنوازم آخر
که بگرفت از غم هجران ملالم
بجز مدحت نیاید بر زبانم
بجز رویت نباشد در خیالم
اگر بر وصل تو یابم شبی دست
کف پای تو را در دیده مالم
بگویم شمه ای درد دل خود
در آن حضرت اگر باشد مجالم
به لب تشنه به جان خسته ز هجران
به پهلو می رود آب زلالم
یقین از پا درآید پای امّید
اگر دستی نباشد پایمالم
شبی تا روز خواهم با تو بودن
اگرچه در پی فکری محالم
چو چشم تو نه مخمور و نه مستم
چو زلف و خال تو آشفته حالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عواطف و احساسات عاشقانه خود سخن میگوید. او از حال آشفتهاش به خاطر جدایی و غمهای هجران مینالد و به زیبایی معشوقش اشاره میکند که مانند ماه میدرخشد. شاعر از ضعف و ناتوانی خود در برابر عشق صحبت میکند و میخواهد تنها یک شب در کنار معشوقهاش باشد تا کمی آرام گیرد. او مدعی است که غیر از چاپلوسی و ذکر چهره معشوق در ذهنش چیزی دیگری نمیگنجد. در نهایت، شاعر ابراز امیدواری میکند که اگر فرصتی برای صحبت درباره درد دلش پیش آید، بتواند احساساتش را با معشوق در میان بگذارد، حتی اگر شرایط سخت باشد. تمامی این احساسات با تصویرسازیهای زیبا و بیان احساسات عمیق عاشقانه نمایان شده است.
هوش مصنوعی: اگر من در هم ریختهام و زلف و خطی دارم که آشفته به نظر میرسد، تو بهتر است به حال من نگاه کنی و ببینی که وضعیت من از این بهتر است.
هوش مصنوعی: شب فراق تو برای من بسیار دردآور و ناراحتکننده است؛ تو مانند ماه کامل درخشان هستی و من مثل هلالی کوچک و کمنور.
هوش مصنوعی: من موجودی ضعیف هستم و از ناتوانیام نخواهم توانست که به یکباره و به طور ناگهانی زیر پا بروم.
هوش مصنوعی: میخواهم یک شب به وصالت برسم و در آغوش تو، از غم دوری و ناراحتیهایم رهایی یابم.
هوش مصنوعی: جز ستایش تو، هیچ چیز دیگری بر زبانم نمیآید و جز تصویر تو، هیچ چیز دیگری در خیال من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر شبی بتوانم به وصالت برسم، دست و پای تو را در چشمانم لمس میکنم.
هوش مصنوعی: اگر فرصتی پیش بیاید، میخواهم بخشی از غم و اندوه خود را در حضور آن بزرگوار بیان کنم.
هوش مصنوعی: آب زلالی که از تشنگی و دوری محبوب میآید، به آرامی در کنار من حرکت میکند و من با جان خستهام آن را نظاره میکنم.
هوش مصنوعی: اگر امیدی در کار نباشد، یقین و یقیندار بودن نیز از بین میرود و انسان در نهایت ناامید میشود.
هوش مصنوعی: من تا صبح با تو میخواهم بمانم، هرچند به دنبال یک فکر غیر ممکن هستم.
هوش مصنوعی: چشمانت نه حالت مستی دارند و نه غمگینند، اما زیبایی موها و خال تو باعث شده که حال و روزم آشفته شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گه سر از رنج دست می مالم
گه ز درد شکم همی نالم
استر ار هست بدرگ و ظالم
خربهای خواجه از چنین عالم
گر بپرسد کسی ز من حالم
من چه گویم که از که مینالم؟
انا سرالکلیم فی العالم
کی رسد هر نبی باحوالم
مُسْلِم آنکس بُوَد به قَول رسول
گرچه عامی بُوَد وَ گر عالِم
که بهر جا بُوَد مسلمانی
باشد از قول و فعل او سالم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.