گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

ای که از عشق و عقل می‌لافی

هست نیمی دروع و نیمی راست

عقل داری ولی نداری عشق

زان وجودت اسیر خوف و رجاست

عشق را با امید و بیم چکار

[...]

قاآنی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - نکوهش بیطرفی ایران

 

تیغ و مسبار و میل و نشتر خواست

عرض و طولش بدید از چپ و راست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - نکوهش بیطرفی ایران

 

مسلک من طریق بیطرفی است

بر همه آشکار و بر تو خفیست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - آزمند خسیس

 

هر سحرگه ز خواب بر می خواست

بخت دادی نویدش از چپ و راست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹

 

صوت پنهان و کام ناپیداست

کس نداند دهان من بکجاست

ادیب الممالک
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۸۷ - )

 

کلک را ناله از تهی مغزی است

قلم سرمه را صریری نیست

اقبال لاهوری
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - ره راست

 

تا شدم خویگر به رفتن راست

چرخ کجرو به کشتنم برخاست

راست نتوان سوی بلندی رفت

راستی مانع ترقی ماست

کوهرو بین که پشت خم دارد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران

 

مفلسی‌ مردن‌ است‌ بی کم و کاست

هرکه مفلس‌ شد از جهان‌ برخاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان

 

فوق‌ و تحتی گمان مبر کاینجاست

فوق‌وتحت‌اصطلاح‌ماوشماست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷ - صف زندان نمرهٔ یک

 

گر ترا حشر ساس‌ و کیک‌ هواست

شو بدانجا که شهرشان آنجاست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان

 

دوزخی را که گفته‌اند آنجاست

خاصه‌ زین‌پس که‌ موسم گرماست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

با زبان‌ فصیح و منطق راست

ساختمشان چنان که‌ دل‌ می‌خواست

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۰ - حکایت حاج واعظ قزوینی

 

گفتم آن قوم راکه این نه رواست

مردن و زیستن به‌دست خداست

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
sunny dark_mode