شب آدینه هشتم آبان
شد به مجلس خلاف شه عنوان
بی دلیل و بهانه میر سپاه
بود شایق به خلع احمدشاه
وکلا جمله واقف از اسرار
بین بیم و امید گشته دچار
همه سوگند خورده با قرآن
به وفاداری شه ایران
لیک سوگند گشت باد آن شب
رفت عهد وفا زیاد آن شب
سیم و زر دیدهٔ صلاح ببست
منفعت عهد مردمی بشکست
وکلا بیبهانه کرده تیار
نقشهٔ عزل دودهٔ قاجار
کرد طرح قضیه «یاسایی»
دگران گرم مجلسآرایی
نز خدا کرده یاد و نز سوگند
کاهرمن بسته بودشان به کمند
گشته مندیلها بدل به کلاه
شده نانشان سفید و قلب سیاه
حمله بردند بر شه مظلوم
چون به طاوس خسته لشکر بوم
من کشیدم زکام تیغ زبان
تکیه کردم به صاحب قرآن
با زبان فصیح و منطق راست
ساختمشان چنان که دل میخواست
چون بکردم مراد خویش ادا
هیجانی فتاد در دلها
یافتم کز نفوذ آن گفتار
اندرین جلسه نگذرد آن کار
سخنی کز دل سخنور خاست
در دل مستمع نشیند راست
شدم از جلسه تا کشم سیگار
سپری شد دقیقهای سه چهار
بازگشتم درون جلسه که بود
هم درین قصه گرم گفت و شنود
ناگهان بانگ تیر خاست ز در
چند تیر از قفای یکدیگر
شیرمردان ز بیم ریزش خون
همه از جلسه ریختند برون
سوی درها شدند ویله کنان
لیک سربازشان گرفت عنان
پر دلان یافتند راه فرار
بخشی از درگروهی از دیوار
مانده من با «امیر جنگ» به کاخ
رفقا جمله رفته در سوراخ
شد چو مجلس دوباره بر سر پای
نیمیاز جمع مانده بود بهجای
جلسه شد ختم تا به روز نهم
بامداد مصیبت مردم
چون ز مجلس برون شدیم به کوی
بود هرجا پلیس در تکوپوی
نه درشکه بهجا ونه خودرو
شه شکاران پیاده در تک و دو
سوی منزل شدم در آن شب تار
دیده گریان ز وضع شهر و دیار
روز آدینه قرب ظهر از در
فرخی آمد و دو دیدهٔ تر
گفت از خانه پا منه بیرون
که بریزند خائنانت خون
شب دوشین ز جلسه چون رفتی
نطق کردی سپس برون رفتی
چند تن آن دم از تماشا جای
سوی بیرون شدند برقآسای
از قضا بود واعظ قزوین
رفته بیرون ز صحن درآن حین
چون شبیه تو بود بیچاره!
شد دچار گروه خونخواره!
کز سر شب حسین و همدستان
به کمین بر در بهارستان
همه همدست با رئیس پلیس
شده پنهان به پردهٔ تلبیس
روز تا شام کرده تدبیرت
که شبانگه زنند با تیرت
واعظ بی گنه در آن شب شوم
شدگرفتار آن گروه ظلوم
چون به قد و صفت مشابه تست
به گمانشان که او تویی بدرست
دم مجلس بگیرش آوردند
زیر باران تیرش آوردند
شیخ واعظ گرفت راه فرار
خونیان در پیاش به قصد شکار
سوی سرچشمه ره گرفت فقیر
خونیانش گرفته در دم تیر
خورده تیرش به شانه وگردن
باز سرگرم جان بدر بردن
تا به مسجد نایستاد بجای
بر در مسجد اوفتاد ز پای
پهلویش را بکی به دشنه درید
دگری حنجرش به کارد برید
هم درین حین کسی رسید از پی
بانگ زد بر رفیق خویش که هی
این کس دیگرست یارو نیست
دست ازو بازدارکاین او نیست
زین سخن ماند دستشان ازکار
همه بگذاشتند پا به فرار
چون بجستند خونیان زآنجا
سرپلیس وپلیس شد پیدا
کاین پلیسان ز بیم معزولی
کرده بر تن لباس معمولی
دیدهبانان خونیان بودند
یک دو تن هم در آنمیان بودند
واعظ سر بریده را بردند
جسم در خون طپیده را بردند
نام او را «بهار» بنهادند
وین خبر را به «پهلوی» دادند
چون بیامد طبیب عدلیه
سوی بیمارسان نظمیه
از پس بازجستها که نمود
شد محقق که او «بهار» نبود
عکس برداشتند از آن مردار
تلفون شد به حضرت سردار
بد به مهمانی سفیرفرنگ
کآمد این مژدههای رنگارنگ
با وزیری که بود نزدش، گفت
وآن وز یر این خبر زما ننهفت
این تمنی ز دوستان بشنو
یک دو روزی ز خانه دور مشو
شد «مدرس» ازین حدیث خبر
«بهبهانی» و دوستان دگر
همه دادند سوی من پیغام
که تو فردا منه به مجلس گام
گفتم آن قوم راکه این نه رواست
مردن و زیستن بهدست خداست
کان که دوش از اجل نجاتم داد
دیگری را به جای من بنهاد
هم تواند که در درون سرا
بسپارد به کام مرگ مرا
این مثل در جهان فسانه شده
که بود امن، راه دزد زده
حیف باشدکه جلسهٔ فردا
من نباشم میان جمع شما
دوستان لابهام نپذرفتند
یک دوتن شب به خانهام خفتند
که مبادا برون شوم ز سرای
روز شنبه نهم به مجلس پای
زبن سبب روز طرح بیدادی
نهم ماه و مرگ آزادی
نقل گفتار من کسی نشنید
نالهٔ زار من کسی نشنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در هشتم آبان، جمعی از وکلا به نقشهی عزل احمدشاه قاجار در مجلسی گرد هم آمدند. آنها به سوگند وفاداری به شاه قسم خورده بودند، اما به بهانههای مختلف، عهدشان را شکستند. در این میان، ناگهان تیراندازی آغاز شد و عدهای از افراد از مجلس فرار کردند. یکی از این افراد واعظ قزوینی بود که به اشتباه مورد حمله قرار گرفت و جان خود را از دست داد. در ادامه، اشتباهات و سوءتفاهمات به اجحاف و قتل دیگری منجر شد. افرادی که در این حادثه دخالت داشتند، بعداً فهمیدند که شخص کشته شده در واقع همان واعظ بوده و نه کسی دیگر. در نهایت، سخنان و درد دلهای کسانی که در این مجالس بودند، بیاهمیت مانده و هیچکس به آن توجه نکرد.
هوش مصنوعی: در شب آدینه، هشتم آبان ماه، در مجلس خاصی که به تصمیمات مهم شهرت داشت، اتفاقاتی رخ داد.
هوش مصنوعی: بی هیچ دلیلی و بهانهای، فرمانده نیروی نظامی به شدت خواهان برکناری احمدشاه بود.
هوش مصنوعی: وکلا همه به خوبی از رازهای بین ترس و امید آگاه هستند و در این حال دچار تردید و نگرانی شدهاند.
هوش مصنوعی: همه برای وفاداری به پادشاه ایران با قرآن سوگند خوردهاند.
هوش مصنوعی: اما قسم به آن شب باد که پیمان وفا به یاد آن شب شکست.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده است که به خاطر منافع دنیوی و دلبستگی به پول و ثروت، نگاه به صلاح و درستی کنار گذاشته شده و ارتباطات و توافقات انسانی آسیب دیده است.
هوش مصنوعی: وکلا بدون هیچ بهانهای نقشهٔ برکناری خاندان قاجار را طراحی کردهاند.
هوش مصنوعی: یاسایی به موضوعی پرداخته است که دیگران را در برگزاری جلسات و محافل مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هیچ یاد و نشانی از خداوند و نیز هیچ قسم و پایداری از آرزوها، آنها را به دام نکشیده است.
هوش مصنوعی: مندیلها که نشانهی عاطفه و پیوندها بودند، اکنون به کلاه تبدیل شدهاند و نان آنها که نماد زندگی و معیشت است، حالا نشاندهندهی خوشبختی است؛ اما قلبها همچنان در غم و اندوه باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: بر شاه مظلوم حمله کردند، همانطور که طاووس خستهای مورد حملهی پرندگان قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: میگوید که من با کلامم مانند شمشیر عمل میکنم و به قدرت قرآن و صاحب آن تکیه دارم.
هوش مصنوعی: من با زبانی شفاف و منطقی آنها را به تصویر کشیدم به طوری که دلخواه و مورد نظر بود.
هوش مصنوعی: زمانی که خواستهام را برآوردم، احساسی شگفتانگیز در دلها ایجاد شد.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که تاثیر آن سخن در این جمع به زودی از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: اگر سخنی از دل کسی بیان شود، آن صحبت به دل شنونده نیز نفوذ خواهد کرد و اثرگذار خواهد بود.
هوش مصنوعی: در جلسهای که بودم، وقتی شروع به کشیدن سیگار کردم، متوجه شدم که زمان به سرعت میگذرد و تنها چند دقیقه سپری شده است.
هوش مصنوعی: من دوباره به جلسهای برگشتم که در آنجا هنوز درباره این موضوع صحبت میشد.
هوش مصنوعی: ناگهان صدای تیر از در بلند شد و چند تیر به دنبال هم به سمت یکدیگر پرتاب گردید.
هوش مصنوعی: قهرمانان به خاطر ترس از ریختن خون، همه از جلسه خارج شدند.
هوش مصنوعی: به سمت درها رفتند و به حالت ناله و زاری به سوی آن حرکت کردند، اما سربازان راه آنها را بستند و مانع رفتنشان شدند.
هوش مصنوعی: دلهای شجاع راهی برای فرار پیدا کردند، بخشی از یک گروه از درون دیوار.
هوش مصنوعی: من هماکنون در کنار «امیر جنگ» هستم و در این قصر، دوستان دیگر هم جمع شدهاند و به دور هم صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: زمانی که دوباره مجلس برقرار شد، نیمی از جمعیت هنوز در آنجا باقی مانده بودند.
هوش مصنوعی: جلسهای برگزار شد که تا صبح روز نهم ادامه داشت و مردم در آن به عزاداری مشغول بودند.
هوش مصنوعی: وقتی از مجلسی خارج شدیم، در خیابان هرجای که میرفتیم پلیس در حال گشتزنی و مراقبت بود.
هوش مصنوعی: نه وسیله نقلیههای خاصی وجود دارد و نه خودروهایی برای حمل و نقل، در حالی که شکارچیان به صورت پیاده و در حال دویدن به دنبال شکار هستند.
هوش مصنوعی: در آن شب تاریک به سمت خانهام راه میرفتم و به خاطر وضعیت شهر و دیارم، چشمانم پر از اشک بود.
هوش مصنوعی: در روز جمعه، نزدیک ظهر، فرخی به در وارد شد و چشمانش پر از اشک بود.
هوش مصنوعی: گفتند که از خانه بیرون نرو، چون ممکن است دشمنانت به تو آسیب بزنند و خونت را بریزند.
هوش مصنوعی: در شب گذشته، زمانی که از جلسه خارج شدی، سخنرانی کردی و سپس از جلسه بیرون رفتی.
هوش مصنوعی: در آن لحظه، چند نفر به طور ناگهانی از تماشاگاه خارج شدند و به سمت بیرون رفتند.
هوش مصنوعی: تصادفاً واعظ قزوین در آن لحظه از صحن خارج شده بود.
هوش مصنوعی: چون او به تو شباهتی داشت، بیچاره شد و به دست جمعی از افرادی که به خونخواری معروفند، گرفتار آمد!
هوش مصنوعی: از ابتدای شب، حسین و همراهانش در انتظار بهارستان نشستهاند.
هوش مصنوعی: همه با رئیس پلیس همدست شدهاند و به طور مخفیانه در کارهای نادرست همکاری میکنند.
هوش مصنوعی: تو از صبح تا شب در حال برنامهریزی هستی، اما در شب ناگهان به تو حمله میکنند.
هوش مصنوعی: واعظ بیگناه در آن شب تیره به دست گروهی ظالم گرفتار شد.
هوش مصنوعی: وقتی که قد و ویژگیهایت به او شباهت دارد، آنها به اشتباه فکر میکنند که او تو هستی.
هوش مصنوعی: در حین برگزاری مجلس، او را به سختی تحت فشار قرار داده و به مشکلاتی جدی دچار کردند.
هوش مصنوعی: شیخ واعظ به دنبال نجات خود از دست کسانی است که قصد آسیب رساندن به او را دارند و آنها هم در حال تعقیب او هستند تا به هدف خود برسند.
هوش مصنوعی: فقیر به سوی منبع و سرچشمه حرکت کرد، در حالی که در لحظهای مشابه، خون افرادی که آسیب دیدهاند، به خاطر تیرهایی که شلیک شده، بر زمین ریخته شده است.
هوش مصنوعی: تیر به شانه و گردنش برخورد کرده و او همچنان در تلاش است تا جان خود را نجات دهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به مسجد نرسید، به جای اینکه در آنجا بایستد، از پا افتاد و به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: یک نفر پهلوی او را با دشنه برید و دیگری گلویش را با کارد قطع کرد.
هوش مصنوعی: در این لحظه کسی به آنجا رسید و به دنبال دوستش ندا داد و صدا زد: "هی!"
هوش مصنوعی: این شخص دیگری است، او یار و همراه نیست، از او دوری کن، زیرا او همان فرد نیست.
هوش مصنوعی: از این صحبت، کار آنها به دست خودشان تعطیل شد و همه به سرعت از آنجا فرار کردند.
هوش مصنوعی: وقتی که خونآلودها از آنجا گریختند، سر و شکل حاکم و فرمانده معلوم شد.
هوش مصنوعی: این افراد به خاطر ترس از بیهویتی، بر تن خود لباسهای ساده و معمولی پوشیدهاند.
هوش مصنوعی: نظارتکنندگان بر اوضاع، افرادی بودند که خونخواهی میکردند و در میان آنها هم چند نفر دیگر حضور داشتند.
هوش مصنوعی: واعظ که خود دچار مشکلات و مصیبتها شده، از دیگران میخواهد که عبرت بگیرند و به اوضاع توجه کنند. او در حالی که از سر بریدهاش سخن میگوید، در حقیقت به وضعیت دیگران نیز اشاره دارد که در غم و خونریزی به سر میبرند و باید به آنها توجه کرد.
هوش مصنوعی: آنها نام او را «بهار» گذاشتند و این خبر را به زبان «پهلوی» بیان کردند.
هوش مصنوعی: وقتی پزشک عادل به سوی بیمارستان آمد، نظم و ترتیب حاکم شد.
هوش مصنوعی: پس از بررسیهای دقیق روشن شد که او آن کسی نیست که انتظارش را داشتیم و در واقع بهار نیست.
هوش مصنوعی: عکس آن مرده گرفته شد و به مقام بالا (سردار) فرستاده شد.
هوش مصنوعی: مهمانی که به سراغ ما میآید، از سرزمین دور خبرهای خوش و دیدنیهای زیبا با خود آورده است.
هوش مصنوعی: وزیری نزد شاه بود و گفت که این خبر از زمان ما پنهان است.
هوش مصنوعی: این آرزو را از دوستان بشنو: برای یک یا دو روز هم که شده، از خانه دور نشو.
هوش مصنوعی: «مدرس» از این ماجرا مطلع شد و دیگر دوستان نیز خبر را دریافت کردند.
هوش مصنوعی: همه به من پیام دادند که فردا به مجلس نرو.
هوش مصنوعی: به آن افراد گفتم که این درست نیست که زندگی و مرگ به دست خداوند باشد.
هوش مصنوعی: دیروز کسی که مرا از مرگ نجات داد، جای من کسی دیگر را قرار داد.
هوش مصنوعی: میتواند در خانه خود به راحتی مرگ مرا به من هدیه دهد.
هوش مصنوعی: در جهان نظریهای وجود دارد که زمانی جایی امن و بیخطر بود، اما حالا به دلیل وجود دزدها و خطرات، آن امنیت از بین رفته است.
هوش مصنوعی: متأسفانه، فردا در جمع شما حضور نخواهم داشت که واقعاً ناراحتکننده است.
هوش مصنوعی: دوستانم از من درخواست کردند و قبول نکردند که شب به خانهام بیایند و بمانند.
هوش مصنوعی: نکند که من از خانهام در روز شنبه نهم خارج شوم و به مهمانی بروم.
هوش مصنوعی: به خاطر چه دلیلی روزی به یاد ستم و خفقان فرارسید و همچنین مرگ آزادی را در ذهن زنده کرد.
هوش مصنوعی: هیچ کس سخنان من را نشنید و هیچ کس هم نالهی اندوهگین من را احساس نکرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.