صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹۷
هرکه بیند به چشم بیمارش
می شود درزمان پرستارش
توبه را می کند خراباتی
لب میگون و چشم خمارش
زندگانی به خضر بخشیده است
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۷۶
هر که در کوی او بود بارش
کی بود آرزوی گلزارش
کوی او گلشنی است کز خوبی
کرده آرایش جهان خوارش
قوت جان و قوت روح آمد
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶
نگه مست و چشم هشیارش
لب شیرین و تلخ گفتارش
دیدم و دل بمهر او دادم
تا توانی بگو بیازارش
رفت و پوشید چشم از نگهی
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۵
هر کرا بار میدهد یارش
دامن وصل گونگه دارش
تلخ شد کام کوهکن شیرین
زنده کن زآن لب شکربارش
سرو پابست او شود چو تزرو
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹
هر که سری بسر نهد یارش
گو بجان سر او نگهدارش
هر که چون بلبل است طالب گل
جای بر دیدگان دهد خارش
هندوئی کاو فتاده در آتش
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - در ستایش مرحوم محمدشاه غازی گوید
کس مبادا چو من دلی زارش
که بود باژگونه هنجارش
از ره و رسم مردمی بهکنار
بسفه رأی اهرمن وارش
باده پیما و رند و امردباز
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف
پر و پایی نداشت گفتارش
خفت و تا صبحدم همین کارش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳۷ - غزل در بیان مذهب نوخاستگان
داد پیغام تا مگر یارش
آید آنجا ز بهر دیدارش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۱ - داستان مهندسی که گنجخانه ساخت
هرکه با ظالمان بود کارش
حق بدیشان کند گرفتارش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۰ - حکایت اشرف خر
هرکه زر داشت زار شدکارش
گشت رخ زرد همچو دینارش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶۳ - در عقل و علم
نشود ابن سعد سالارش
نیز شمر لعین جلودارش
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷۳ - شرح ملاقات آیرم رئیس شهربانی
چون صمیمانه بود اطوارش
عجب آمد مرا زگفتارش