رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۰
صرصر هجر تو، ای سرو بلند
ریشهٔ عمر من از بیخ بکند
پس چرا بستهٔ اویم همه عمر؟
اگر آن زلف دوتا نیست کمند
به یکی جان نتوان کرد سؤال:
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - قصیده
بس بس ای طالع خاقانی چند
چند چندش به بلا داری بند
جو به جو راز دلش دانستی
که به یک نان جوین شد خرسند
مدوانش که دوانیدن تو
[...]
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲ - جامی که قوی شکسته حال است
چون فال زنان ناخردمند
گرد آورده ست مهره ای چند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳ - تاجور ساختن این شاهد غیبی به بی عیبی مباهی به تاج بسمله که مرصع است به جواهر اسماء و صفات الهی
یعنی ای کرده به این نام بسند
لبت از هر چه جز این نام ببند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
سرو بی سایه اش از قدر بلند
بر سر تشنه لبان سایه فکند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶ - تخم درود در زمین معذرت کاشتن و خوشه مغفرت درودن و توشه آخرت برداشتن
آزمون را به سوی چرخ بلند
چشم بگشای و همان لحظه ببند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹ - سبب نظم جواهر آبدار سبحة الابرار که هر عقد وی از رشته آمال عقده گشاست و هر مهره از آن در گردش احوال مهر افزاست
گر به صورت بود آن پایه بلند
رفعت معنوی این راست پسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۵ - مناجات در بیان قصور زبان سخن از شرح کمال الهی و شکر نوال نامتناهی و طلب سنجیدگی وی تا به میزان موزونی یابد و در کفه قبول افزودنی
ای زبان خرد از کنه تو بند
پایه قدر سخن از تو بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۹ - عقد چهارم در استدلال به ظهور آثار وجود آفریدگار سبحانه ما اعز شأنه و ما اجلی برهانه
مغزخواهی نظر از پوست ببند
مغز جویی نکند پوست پسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۵ - عقد ششم در بیان آنکه ذات حق سبحانه حقیقت وجود است و هر حقیقت که مشهود است به سریان ذاتی وی موجود است
آن نکوبخت ازان تخت بلند
چشم بینش به چپ و راست فکند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۲۸ - عقد هفتم در شرح تصوف که بستن دست تصرف است و رستن از قید تکلف
ای به صوفیگری آوازه بلند
کرده زین شغل به آوازه پسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۳۲ - حکایت آن مرید گرم رو که به فرموده پیر پخته کار در تنور فروزان نشست و از تاب آتش یک موی بر اندام وی کج نگشت
کمر خدمت او ساخت کمند
بهر معراج مقامات بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۲ - مناجات در طلب مقام فقر بعد از تحقق به مقام زهد
عشقبازان به تمنای تو بند
زهدورزان به خیالت خرسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۳ - عقد دوازدهم در سر فقر که برقع سواد الوجه فی الدارین بیاض چهره هستی خود نهفتن است فی مرتبتی العلم و العین
پرده بر چشم جهان بین مپسند
هر چه پرده ست ازان دیده ببند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۵ - مناجات در توجه به مقام صبر بعد از تحقق به مقام فقر
در کمند تو فتاده ست به بند
خالی از داغ سگانش مپسند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
شاهبازی مگشا پای ز بند
بس تو را ساعد شه شاخ بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۶ - عقد سیزدهم در بیان صبر که در اجتناب از مناهی رنج بردن است و بر اکتساب مراضی پای فشردن
عیسی از صبر برانداخت کمند
ساخت جا کنگر این چرخ بلند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۹ - عقد چهاردهم در شکر که صرف کردن نعمت منعم است در حق گزاری او و اعتراف به عجز و قصور در سپاسداری او
گردشان خار مژه پرچین بند
تا ز بیرون نرسد هیچ گزند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۵۸ - عقد هفدهم در توکل که اعتماد است بر کفیل ارزاق و تفویض امر به تدبیر وکیل علی الاطلاق عمت الاؤه و تقدست اسماؤه
ای در اسباب جهان پای تو بند
ماندن از راه بدین سلسله چند
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۱ - عقد هژدهم در رضا که گره کراهت از دل گشادن است و تلخی ها را چاشنی شیرین دادن
از هوس ها چو ببری پیوند
ننهی از بوالهوسی بر خود بند