جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۷ - عقد بیستم در شوق که کمندیست برازنده کنگره وصال و زمامیست رساننده به سر منزل اتصال
چون زند شعله شوق از دل تاب
نشود کشته به صد دریا آب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۸ - حکایت آن کنیزک و غلام که بر کنار دجله دست از زندگانی خود شستند و به غرقه شدن در آب از خشک لبی ساحل فراق خلاصی جستند
می زدش شعله شوق از دل تاب
خواست تسکین دهد آن شعله به آب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۶۹ - مناجات در اظهار شوق و حیرت و طلب ترقی به مقام غیرت
باد در لجه این بحر سراب
جامی از خواری تو عزت یاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۶ - عقد بیست و سیم در حیا که محافظت ظاهر و باطن است از مخالفت احکام الهی به سبب مراقبه نظر حق سبحانه و تعالی
غنچه کز شرم به رخ بسته نقاب
زان نقاب است زر و گوهر یاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۷۷ - حکایت یوسف و زلیخا که پرده پوشی زلیخا پرده گشای دیده یوسف آمد تا حق را ناظر خود یافت و از نظر زلیخا روی بتافت
گفت دارم صنمی از زر ناب
پای تا سر گهر و لعل خوشاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۱ - عقد بیست و هشتم در بذل و جود که اول آن اعطای درهم و دینار است و آخر آن بذل وجود
هر چه داری ز در و گوهر ناب
ریز بر خاک و برآ خوش چو سحاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۵ - حکایت آن حکیم که از تره زار جهان به شاخی چند قناعت کرده بود و از خوان جهانیان دندان طمع برکنده
زان تره هر چه همی ماند در آب
طعمه می ساخت حکیمی به شتاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۹۸ - حکایت پیر آزاده با جوان محتشم زاده
اولت بود یکی قطره آب
که ازان شستن ثوب است ثواب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۶ - عقد سی و سوم در تودد و تالف که به شفقت و محبت با خلق خدای آمیختن است و از لوازم آمیزش ایشان نگریختن
سنگ از پرتو خود گیرد تاب
گردد از صحبت گل آب گلاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۰۹ - عقد سی و چهارم در سماع که از خود گذشتن است و آستین بر خلق افشاندن نه گرد خود گشتن و از خدای بازماندن
تایب کاسته شکسته ز شراب
به یکی کاسه شده مست رباب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
مکن اندر کشش خلق شتاب
که تأنیست درین کار صواب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۲ - عقد سی و پنجم در دولتخواهی سلاطین که عدل ایشان سرمایه آبادانی است و ظلم ایشان پیرایه ویرانی
نرم باران به زراعت دهد آب
چون رسد سیل شود کشت خراب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۸ - عقد سی و هفتم در دلالت رعایا چه غایب و چه حاضر به حق شناسی و شکرگزاری سلاطین چه عادل و چه جابر
بر تن او زره پر خم و تاب
چشمه ساری خوی مردیش زهاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۱۹ - حکایت مناجات موسی علیه السلام که دیده یقین وی بگشایند و عدل در صورت ظلم را به وی نمایند
جامه کند از تن و زد غوطه در آب
تن فرو شست و بر آمد به شتاب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۲۰ - مناجات در انتقال از نصیحت رعایا به وصیت فرزند
کانچه آید ز درت در همه باب
عین حکمت بود و محض صواب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
نقطه هایش نه به قانون حساب
خارج از دایره صدق و صواب
جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۱۳۰ - ختم کتاب و خاتمه خطاب
بتراشد ز ورق حرف صواب
زند از کلک خطا نقش بر آب
قائم مقام فراهانی » منشآت » نامههای فارسی » شمارهٔ ۸۵ - به یکی از دوستان نوشته است
پیش من شمع و من از عشق چو شمع
سوز او ز آتش و سوز من از آب
می خورد سرخ تر از چشم خروس
در شب تیره تر از پر غراب
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - داستان کفش ابوالقاسم طنبوری بغدادی
شصت دینار دگر زان زرناب
داد و در شیشه فرو ریخت گلاب