گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - لغز شمشیر

 

چیست آن آتش با گونه آب

سربسر پر در و لولوی خوشاب

گوهرش ریخته بر صفحه سر

همچو بر روی زمرد سیماب

از نمایش گهر و رنگش راست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - کمال الدین محمود

 

دوستی دی سخنی خوش میگفت

دوستی کو بسخن استادست

که کمال الدین محمود الحق

پسری سخت کریم ورادست

در وی انصاف بسی معنی هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - شکایت از حرمان

 

ایا صدری که خورشید فلک را

به پیش رای تو بر خاک خدست

بدست ظلم از عد تو بندست

بپیش فتنه از حزم تو سدست

سخای تو فزون ازابر و بحرست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - هنر و حرمان

 

هر که را از هنر نصیبی هست

دان که بر قدر آنش حرمانیست

وان کش از روزگار حظی هست

دان که در خورد آنش نقصانیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - خوش بودن با ناخوشی

 

بخدائی که قدرتش بر صنع

هیچ محتاج آب و آتش نیست

که مراگر چه ناخوشی با من

بی جمال تو زیستن خوش نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - موی سپید

 

موی سپید چیست ندانی زبان مرگ

زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد

دی از زبان حال همیگفت با دلم

چیزی که جان ز ترس چو از باد بید شد

گفتا که برگ مرگ بساز ارنخفته

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱ - سپاس

 

ای بزرگی که ز شیرین سخنت

عقل از جام نکت می نوشید

بهتر از مدح تو کس ننویسد

خوشتر از لفظ تو کس ننیوشید

چاکر از دوری درگاه تو صدر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - عذر تقصیر خدمت

 

ای کریمی که همای نظرت

بر ولی تو همایون آمد

از پی شرم سخای تو حباب

چون عرق بر رخ جیحون آمد

قبه هفتم با رفعت خویش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - برد نشابوری

 

بیکی برد اشارت کردم

سوی آنکس که چنونبود راد

دست بربر زد و پذرفت بطبع

آنچنان کز کرمش گشتم شاد

مدتی رفت و نکرد آنچه شنود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - باد صبا

 

دم عیسی است مگر باد صبا

که دل مرده بدو زنده شود

گل چو بدعهدی و رعنائی کرد

دولتش زود پراکنده شود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - مغز معنی

 

چون ز مدح تو بر اندیشیدم

مغزی از پوست ببیرون آمد

سر تو سبز و دلت خرم باد

که رخ بخت تو گلگون آمد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۳ - شهر پر آشوب

 

این چه شهریست سراسر آشوب

وین چه قومند سراسر تلبیس

با چنین شهر سقی الله دوزخ

با چنین قوم عفا الله ابلیس

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۷ - یکباره بکش

 

نه ترا رای که در من نگری

نه مرا زهره که در تو نگرم

خود بیکباره بکش تا برهیم

من زدست تو تو از درد سرم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۱ - دوری

 

بخدائی که پس از طاعت او

نیست چون خدمت تو بندگیی

که مرا بیتوهمه جمع شدست

هر کجا بود پراکندگیی

بی تو از زندگی خود خجلم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۳ - نام نکو

 

اندر این عهد که قحط کرمست

بنه از نام نکو انباری

صیت احسان ببهائی اندک

میفروشند بخر بسیاری

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۵ - نکبت جهان

 

اگر شلواربند مادر تو

چو بند سفره تو بسته بودی،

نزایید آن جلب تو قلتبان را

جهان از نکبت تو رَسته بودی

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۲ - دل گشا

 

دل گشائی چو قبا درپوشی

جان ببندی چو دهن بگشائی

تو بر آیینه نهی صد منت

پس رخ خویش بدو بنمائی

جمال‌الدین عبدالرزاق