ایا صدری که خورشید فلک را
به پیش رای تو بر خاک خدست
بدست ظلم از عد تو بندست
بپیش فتنه از حزم تو سدست
سخای تو فزون ازابر و بحرست
عطای تو برون از حصر وعدست
عجب نبود که بخشی و نبخشی
که دریا نیز هم با جزر و مدست
ز بخت خود نه از جود تو بینم
اگر این التماسم مستردست
ز جودت خواستم چیزی محقر
که دانستم که آن معنی معدست
بجهد من نشد آن هم میسر
که نز جدست قسمت ها زجدست
معاذالله که کس در خاطر آرد
که در طبع تو هرگز منع وردست
ولیکن تا همه مردم بدانند
که حرمان من اینجا تا چه حدست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.