ای بزرگی که ز شیرین سخنت
عقل از جام نکت می نوشید
بهتر از مدح تو کس ننویسد
خوشتر از لفظ تو کس ننیوشید
چاکر از دوری درگاه تو صدر
هم بجانت که ز جان بخروشید
مانعی هست مر او را در پیش
که بسی از پی دفعش کوشید
آسمان کرد نثار اختر خویش
چون رهی خلعت خاصت پوشید
گوهر مدح تو اندردل داشت
کز مسامش همه بیرون جوشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف ویژگیهای برجسته یک شخصیت بزرگ و سخنور میپردازد. او میگوید که کسی بهتر از او نمیتواند چنین مدحی بنویسد و هیچکس نمیتواند از سخنان او لذتی بیشتر ببرد. شاعر از دوری از درگاه این شخصیت احساس ناتوانی و اشتیاق میکند و به سعی و کوشش برای نزدیک شدن به او اشاره میکند. همچنین، او به زیبایی و ارزش این شخصیت به طوری اشاره میکند که آسمان خود را برای او نثار کرده است. در نهایت، شاعر بیان میکند که از دل او جوهری برای مدح این شخصیت وجود دارد که به او روح و انرژی میبخشد.
هوش مصنوعی: ای بزرگ، سخنان شیرین تو به اندازهای دلنشین و حکمتآموز است که عقل از آنها نوشیدن میآموزد.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه تو ستایش نمیکند و هیچ کس هم لذتبخشتر از کلام تو را نمیشنود.
هوش مصنوعی: از دوری از تو، چنان به شدت دلم میخواهد که حتی از جانم هم برایت فدا کنم.
هوش مصنوعی: او با مانعی مواجه است که بسیاری برای از میان برداشتن آن تلاش کردهاند.
هوش مصنوعی: آسمان ستارهاش را به شکل هدیه به تو تقدیم کرد، همانطور که راهی برای پوشاندن خود به لباس مخصوصی انتخاب میکند.
هوش مصنوعی: در دل گوهر ستایش تو نهفته بود که به خاطر نزدیکیش، همهچیز از آن بیرون سرریز شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.