گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۶
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

دلبرا عشق تو اندر دل وجان داشتنیست

عشق سریست که از خلق نهان داشتنیست

تا پس از مرگ وفنا زنده باقی باشم

دل بعشق تو چو تن زنده بجان داشتنیست

تا مرا ظاهر و باطن ز تو غایب نبود

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست

کو کسی کو بدل و دیده خریدار تو نیست

دور کن پرده زرخسار و رقیب از پهلو

که مرا طاقت نادیدن دیدار تو نیست

در تو حیرانم وآنکس که ندانست ترا

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

چون ترا میل و مرا از تو شکیبایی نیست

صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست

مر ترا نیست به من میل و شکیبایی هست

بنده را هست به تو میل و شکیبایی نیست

چه بود سود از آن عمر که بی دوست رود

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

آن نکوروی که روی از نظرم پنهان داشت

از وی این عشق که پیداست نهان نتوان داشت

رفت و از چشم، مرا راوق خون افشان کرد

آنکه بر برگ سمن سنبل مشک افشان داشت

جان بدادیم به پیش در آن یار که او

[...]

۱۳ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲

 

عشق تو عالم دل جمله بیکبار گرفت

بختیار اوست برما که ترا یار گرفت

من اسیر خود واز عشق جهانی بیخود

من درین ظلمت وعالم همه انوار گرفت

وقت آنست که از روزن ما در تابد

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۱

 

دلم از وصل تو ای طرفه پسر نشکیبد

چکنم با دل خویش از تو اگر نشکیبد

گر دل و جان زتو ناچار شکیبا گردند

دل از اندیشه و دیده زنظر نشکیبد

کار من نیست شکیبایی ازآن شیرین لب

[...]

۱۰ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

دی یکی گفت که از عشق خبرها دارد

سر خود گیر که این کار خطرها دارد

دگری گفت قدم در نه و اندیشه مکن

اندرین بحر که این بحر گهرها دارد

ای گرو برده ز خوبان، به جز از شیرینی

[...]

۱۳ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

شمع خورشید که آفاق منور دارد

مهر تو در دل و سودای تو در سر دارد

رنگ روی تو باقلام تصور ما را

خانه دل ز خیال تو مصور دارد

روز و شب در طلبت گرد زمین گردانست

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

اندرین شهر دلم سرو روانی دارد

که ز شکر سخن از پسته دهانی دارد

چون خرامد نکند هیچ نظر از چپ و راست

نیست آگه که بهر سو نگرانی دارد

گر بشب خواب کند زنده نباشد آن کس

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

خرم آن جان که به رویت نگرانی دارد

وز هوای تو دلش گنج نهانی دارد

عشق با مرده نیامیزد و او زنده دلست

که تعلق به رخ خوب تو جانی دارد

عشق صورت نبود با تو مرا، چون مردان

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵

 

عشق از هستی کس عین و اثر نگذارد

هیچ صاحب خبری را بخبر نگذارد

عشق سلطان غیورست و چو ملکی گیرد

اندر آن مملکت از غیر اثر نگذارد

آن مبارک قدمست او که چو دستش برسد

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

هرکه یک بار در آن طلعت میمون نگرد

گر نظر باشدش اندر دگری چون نگرد

هرکه را یار شود او چو اسد را خورشید

کم ز گاوست اگر در مه گردون نگرد

با چنین ملک سگ کوی گدای اورا

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۲

 

هرکه در عشق نمیرد به بقایی نرسد

مرد باقی نشود تا به فنایی نرسد

تو به خود رفتی از آن کار به جایی نرسید

هرکه از خود نرود هیچ به جایی نرسد

در ره او نبود سنگ و اگر باشد نیز

[...]

۱۲ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

دلبرم عزم سفر کرد و روان خواهد شد

در دلم آنچه همی‌گشت چنان خواهد شد

او چو آب است و من سوخته با دیده تر

خشک لب ماندم و آن آب روان خواهد شد

بود بیگانه ز من چون بر من نامده بود

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

دل زدستم شد و دلدار بدستم نامد

سخت بی یارم وآن یار بدستم نامد

زآن گلستان که ببویش همه آفاق خوشست

گل طلب کردم و جز خار بدستم نامد

سوزن عقل بسی جامه تدبیر بدوخت

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

ای که شیرینی تو شور در آفاق افگند

حلقه زلف تو در گردنم انداخت کمند

هرچه معنیست اگر جمله مصور گردد

کس بمعنی و بصورت بتو نبود مانند

گر بتریاک وصالم برسانی باری

[...]

۱۱ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

ای که در باغ نکویی به تو نبود مانند

گل به رخسار نکو سرو به بالای بلند

هیچکس نیست ز خوبان جهان همچون تو

هرگز استاره به خورشید نباشد مانند

با وجود تو که هستی ز شکر شیرین‌تر

[...]

۱۳ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

هر که یک شکر از آن پسته دهان بستاند

از لبش کام دل وقوت روان بستاند

زآن شهیدان که بشمشیر غمش کشته شدند

ملک الموت نیارست که جان بستاند

هر کجا پسته تنگش شکر افشانی کرد

[...]

۱۳ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۷

 

آخر ای سرو قد سیب زنخدان تا چند

دل بیمار من از درد تو نالان تا چند

از پی یافتن روز وصالت چون شمع

خویشتن سوختن اندر شب هجران تا چند

زآرزوی لب خندان تو هر شب ما را

[...]

۹ بیت
سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

مه و خورشید اگرچه رخ نیکو دارند

پیش آن روی نکو صورت بر دیوارند

گل رخسار ترا میوه جمال و حسنست

وین نکویان همه بی میوه چو اسپیدارند

آیت محکم این سوره تویی و دگران

[...]

۱۵ بیت
سیف فرغانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۹