کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۶ - ایضا له
عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
جان درازیّ امل از قلم کوته تست
که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - وله ایضا
صدر احرار شهای الدّین ، ای گاه سخا
کان ودریا شده از دست کفت چون کف دست
دشمن از غصّۀ جاه تو چو غنچه دلتنگ
طمع از جام عطای تو چو نرگس سر مست
شرف خانة جوزا که به رفعت مثلست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۸ - وله ایضا
عالم لطف علاء الدّین معلومت هست
که مرا بر تو زبان جز به ثنا می نرد
بر تو مهریست مرا هردم ازین روی چو صبح
سخنم با تو جزا ز صدق و صفا می نرود
قدر از کلک تو انگشت بد ندان بر دست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۹ - ایضاً له
تا از این نام ازل برره دل دام نهد
ای بسا جان که سر اندر سر این نام نهاد
دام دلگیر بگسترد ز بسم الله و پس
دانۀ نقطهّ با در پس آن دام نهاد
از رحیمیّ وز رحمانی آغاز گرفت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - و له ایضاً
ای که گر لطف تو فرماندۀ ایّام شود
از جهان قاعدۀ جور و جفا برخیزد
چرخ را گویی بنشین و مرو بنشیند
کوه را گویی برخیز و بیا برخیزد
گر سر کلک تو رویی بخراشد بمثل
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰ - ایضا له
ای بزرگی که بر علم تو ظاهر باشد
هر چه مدفون زوایای سرایر باشد
هر زمان کلک تو چون آب فرو می خواند
هر چه بر صفحة اسرار ضمایر باشد
گام بر تارک خورشید گزارد ز شرف
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - وله ایضا
ای دل ای دل سخن سخن بیهده را کار مبند
خویشتن را بپوش در غم و تیمار مبند
گر خیالست ترا کین که تو داری نیکست
بد خیالیست که بستی تو دگر بار مبند
کمربندگی ار زان که نخواهی در بست
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۹۲ - وله ایضا
الحق این مطرب اگر چه زند چنگی بد
لیکن این خاصیتش هست که ناخوش گوید
شکل انگشت درازش چو زند چنگ ببین
همچو خرچنگ که بر بوی گیا می پوید
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۷ - ایضا له
ای شده ذات تو مستجمع انواع کمال
نو عروسان سخن راز ثنای تو جمال
هم صریر قلمت ترجمۀ لفظ کرم
هم صدای سخنت طیره ده سحر حلال
در ره فهم معانی تو ارباب سخن
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴۹ - وله ایضا
ای بزرگی که کرامند بود گر بمثل
مدح اخلاق تو بر چشم خرد بنویسم
خطکی هست مرا گرچه چنان نیکو نیست
که بدان هر چه مرا رای بود بنویسم
این چنین خط که تو از بهر رهی بنوشتی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۰ - ایضاً له
ای همه عادت تو لطف و مواسا کردن
کار تو تربیت مردم دانا کردن
هست در شان تو ترتیب معایش دادن
هست در عادت تو قهر محابا کردن
وصمت خاطر خورشید وشت دانی چیست؟
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۱ - وله ایضا
ما نه مردان سرپنحه و بازوی توایم
کارما با جدل و قوّت بازو مفکن
ما به پشتیّ چو تو صدر همی سینه کنیم
این چنین لاغریان را تو ز پهلو مفکن
با روی شهر سلامت زرضای تو کنند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۴۱ - وله ایضا
پیشوای علما خسرو دانشمندان
ای که بر اهل معانی بسزا پادشهی
لشکر فقر شود منهزم از ساحت دهر
چون کند خیل سخا از سر کلکت سیهی
آتشین شعله برآید به سر آب حیات
[...]