عالم لطف و کرم سرور ارباب هنر
ای که انعام تو چون فضل تو بی پایانست
جان درازیّ امل از قلم کوته تست
که ریاض کرم از گریۀ او خندانست
فیض انعام جز از کلک تو می نگشاید
آن قلم نیست مگر نایژۀ احسانت
خود پدیدست ز لطف تو که جان هنرست
که هنر پروری تو ز میان جانست
توده بر توده ز گوهر خط مشک آگینت
همچو از دیدۀ عشّاق شب هجرانست
عالم لطف تو از هتگه جانست و درو
هر کجا گام زند باغ و سرابستانست
رای درخشان تو هم سایه و هم خورشیدست
خاطر تیز تو هم آتش و هم ریحانست
از سر لطف و کرم قصّة من اصغا کن
که مرا فکر در این واقعه سرگردانست
حصّه یی از کرم آباد که آن حقّ منست
خود دوسالست که از جور فلک ویرانست
تو که قانون سخا از قلمت مضبوطست
هیچ دانی که چرا در قلم نسیانست؟
غم آنست که این حصّه نویسد بر ترک
کانک بر برگ نویسند هنوز آسانست
لطف فرمای و به تجدیدش امضا بنویس
که مرا خود ز جهان وجه معیشت آنست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
با دل پاک مرا جامهٔ ناپاک رواست
بد مر آن را که دل و دیده پلیدست و پلشت
آسمان است آن یا عالم پر تصویرست
نوبهارست آن یا جنت پر نخجیرست
قطب مُلک است آن یا دایرهٔ گردون است
رکن دین است آن یا معجزهٔ تقدیرست
نقطهٔ قطب زمین را صفتش پرگارست
[...]
ای که بر مرکب تازنده سواری هش دار
که خر خارکش مسکین در آب و گل است
ای که شهد شکرین تو برد آب نبات
خاک خاک کف پای تو شود آب حیات
بشکر خنده ز تنگ شکر شورانگیز
تا شکر ریخته ئی ریخته ئی آب نبات
از دل تنگ شکر شور بر آمد روزی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.