گنجور

عطار » منطق‌الطیر » در نعت رسول » در نعت رسول ص

 

پیرعالم اوست در هر رسته‌ای

هرچ ازو بگذشت خادم دسته‌ای

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلة امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه

 

سر بریدندش که تا بنشسته‌ای

ازچه پیوسته رحم پیوسته‌ای

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۳۲ - بیان خاتم بخشیدن حضرت امیرمؤمنان (ع) به سائل در بین نماز

 

دارم از بستان حق گلدسته‌ای

واین حدیث خوش ز خودوارسته‌ای

عطار
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را

 

چون اطعنا الله را دانسته‌ای

پس چرا در راه او آهسته‌ای

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۹ - قصهٔ مکر خرگوش

 

چون درین ره پای خود نشکسته‌ای

بر کی می‌خندی چه پا را بسته‌ای

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱ - باقی قصهٔ اهل سبا

 

جبرئیلی را بر استن بسته‌ای

پر و بالش را به صد جا خسته‌ای

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱ - سر آغاز

 

گردن این مثنوی را بسته‌ای

می‌کشی آن سوی که دانسته‌ای

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۷ - رجوع کردن به قصهٔ قبه و گنج

 

چشم‌بند ختم چون دانسته‌ای

هیچ دانی از چه دیده بسته‌ای

مولانا
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

بر لب قلزم به غم پیوسته ای

قلزمی دیگر درو در بسته ای

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۵ - حکایت

 

گر دلت آزرده شد خود خسته ای

ور کژست این پرده خود بر بسته ای

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۸۵

 

باز بر خونم کمر بربسته ای

وان دو ابروی سر بر بسته ای

من میان بر بستنت را بنده ام

موی را گویی کمر بر بسته ای

می روی چون تیر و در دل می خلی

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۱

 

در گلستان این چنین خوش رسته‌ای

وانگهی در بزم او گلدسته‌ای

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۶۱

 

شیر مردی باید از خود رسته‌ای

وز دو عالم رخت خود بر بسته‌ای

شاه نعمت‌الله ولی
 

شیخ بهایی » نان و پنیر » بخش ۲ - حکایت

 

گفت: مردی، از علایق رسته‌ای

چون تو، دل بر قید طاعت بسته‌ای

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode