گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح میر ابوالمعالی شمس الدین

 

آن کجا بر نیکخواهان خار چون شمشاد کرد

دشمنان را کرد غمین دوستان را شاد کرد

خواسته چون کاه کرد و کلک را چون باد کرد

گنج ویران کرد و خان زائران آباد کرد

هم موالی را ز بند درد و غم آزاد کرد

[...]

قطران تبریزی
 

سنایی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند موشح در مدح خواجه امام محمد بن محمد

 

آبروی ما فراق ماهرویی باد کرد

حسن او ما را ز بند عشق خویش آزاد کرد

لعل رخسار از برای آن شدم کز بهر ما

یاد او بر مسند اقبال ما را یاد کرد

رای هجران از پی آن کرد تا از گفتگوی

[...]

سنایی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - برج سلطنت

 

دست فیاض تو خاطره‌ها ز بند آزاد کرد

عدل معمارت درونهای خراب آباد کرد

هر که می‌خواهد که در عهد تو آزادی کند

اولش چون تیغ باید روی چون فولاد کرد

باد ازان دست چنار انداخت کاندر عهد تو

[...]

سلمان ساوجی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۳

 

ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد کرد

گل نسیمت از صبا بشنید و دل برباد کرد

نخلِ قدّ دلکشت را بنده چون بسیار شد

از برای جان درازی سرو را آزاد کرد

مردمیهای رقیبت را فرامُش چون کنم

[...]

خیالی بخارایی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

عید شد هر کس مه نو را مبارکباد کرد

هر گرفتاری بطاق ابرویی دل شاد کرد

گریه ی مستان ز سوز و ناله ی چنگ صبوح

زاهد خلوت نشین را رخنه در اوراد کرد

شام عید از جان خود بی او ملالی داشتم

[...]

بابافغانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

گلستان را سرو نوخیز قدش آباد کرد

فتنه را شاگردی مژگان او استاد کرد

بس که مرغان چمن از دام او ترسیده اند

سرو را قمری خیال سایه ی صیاد کرد

جای ماتم نیست چون روز شهادت می رسد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۰

 

تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد

باغبان چندین خیابان سرو را آزاد کرد

سنگ را در ناله می آرد وداع دوستان

بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد

نیست چون جوهر اگر در بال همت کوتهی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۱

 

آنچه روی سخت من با سیلی استاد کرد

کی تواند بیستون با پنجه فرهاد کرد؟

بنده مقبل به آزادی سزاوارست، لیک

بنده شایسته را چون می توان آزاد کرد؟

ناخن دخل حسودان با سخن هرگز نکرد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۵۲

 

مرگ نتواند به ارباب سخن بیداد کرد

سرو را یک مصرع از قید خزان آزاد کرد

ما دل خود را به نومیدی تسلی داده ایم

ورنه مطلب را به همت می توان ایجاد کرد

خط آزادی گرفت از گوشمال روزگار

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۸۸

 

تا به برگ سبز، خط او چمن را یاد کرد

باغبان از خرمی گل را مبارک باد کرد

سخت جانان خوب می دانند قدر یکدگر

بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد کرد

بنده‌ام تا کرد، گویی بنده‌ای آزاد کرد

صید ما را احتیاج زحمت صیاد نیست

خون گرم از دل روان شد چون ز تیغش یاد کرد

رسم معموری همین در کوچه سیل است و بس

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » مطالع و متفرقات » شمارهٔ ۳۰

 

تا ز گشت گلشن آن آشوب دلها یاد کرد

بلبل از گل گشت و قمری سرو را آزاد کرد

تیغ بر دشمن کشید و دوستداران را ز رشک

بر بدن، هر موی کار خنجر فولاد کرد

عاشق دیوانه را سودای معموری بلاست

[...]

قدسی مشهدی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

آهم امشب در چمن سرگشتگان را یاد کرد

آشیان بلبلان را آسیایی یاد کرد

آید از هر حلقه زنجیر آواز درا

بس که در کوی تو گوشم تا سحر فریاد کرد

دل درا آغاز محبت کرد کار خود تمام

[...]

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۲۸۳ - حافظ

 

دلبر حافظ من غمدیده را دلشاد کرد

خانه بردم دست را بر رو زد و فریاد کرد

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰

 

شوخی ات چون شیوهٔ عاشقکشی بنیاد کرد

فتنه را چشم تو سرخیل صف بیداد کرد

می کنم جا در دل سنگین به زور عاجزی

بازوی ضعفم تواند کار صد فرهاد کرد

جویای تبریزی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

رفت طاهر زی خراسان واندر انجا داد کرد

وز ره احسان و داد آن ملک را آباد کرد

خاطر آن قوم را از قید رنج آزاد کرد

ملک را خرم چو باغ اندر مه خرداد کرد

پس به خطبه نام مامون را به‌ عمد از یاد کرد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode