ماه رخسارِ تو دید و عاشقی بنیاد کرد
گل نسیمت از صبا بشنید و دل برباد کرد
نخلِ قدّ دلکشت را بنده چون بسیار شد
از برای جان درازی سرو را آزاد کرد
مردمیهای رقیبت را فرامُش چون کنم
کاو سگ کوی تو را چون دید ما را یاد کرد
تا ز ابرو علم سحر آموزد آخر غمزه ات
مدّتی در عین شوخی خدمت استاد کرد
گر خیالی در غم عشقت بمیرد باک نیست
چون به تکبیری بخواهی روح او را شاد کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییهای معشوق است. شاعر از زیبایی چهره محبوب میگوید که باعث میشود عاشق شود و دلش را میبرد. او همچنین به رنج و غم عشق اشاره میکند و از احساساتی چون دلتنگی و شوق سخن میگوید. در نهایت، شاعر به قدرت و تاثیر محبت اشاره میکند که حتی میتواند روح فرد را شاد کند.
هوش مصنوعی: ماه چهره تو را دید و عاشق شد، نسیم صبح بوی گل تو را شنید و دلش را به دست آورد.
هوش مصنوعی: نگاه کن چقدر درخت نخل با قامتش دل ما را میآزرد، تا جایی که برای طول عمرمان، سرو را آزاد کردیم.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم یاد رقیب را فراموش کنم، وقتی که او به یاد تو برمیگردد و وقتی سگ کوی تو ما را میبیند، او هم یاد تو را تجدید میکند.
هوش مصنوعی: با نگاهی به ابرویت، جادوگری را یاد میگیرم. در عین اینکه شوخی میکنی، مدت زیادی به استاد خود خدمت کردهام.
هوش مصنوعی: اگر کسی در اندوه عشق تو بمیرد، اشکالی ندارد؛ زیرا تو با یک دعا میتوانی روح او را شاد کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن کجا بر نیکخواهان خار چون شمشاد کرد
دشمنان را کرد غمین دوستان را شاد کرد
خواسته چون کاه کرد و کلک را چون باد کرد
گنج ویران کرد و خان زائران آباد کرد
هم موالی را ز بند درد و غم آزاد کرد
[...]
آبروی ما فراق ماهرویی باد کرد
حسن او ما را ز بند عشق خویش آزاد کرد
لعل رخسار از برای آن شدم کز بهر ما
یاد او بر مسند اقبال ما را یاد کرد
رای هجران از پی آن کرد تا از گفتگوی
[...]
دست فیاض تو خاطرهها ز بند آزاد کرد
عدل معمارت درونهای خراب آباد کرد
هر که میخواهد که در عهد تو آزادی کند
اولش چون تیغ باید روی چون فولاد کرد
باد ازان دست چنار انداخت کاندر عهد تو
[...]
عید شد هر کس مه نو را مبارکباد کرد
هر گرفتاری بطاق ابرویی دل شاد کرد
گریه ی مستان ز سوز و ناله ی چنگ صبوح
زاهد خلوت نشین را رخنه در اوراد کرد
شام عید از جان خود بی او ملالی داشتم
[...]
تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد
باغبان چندین خیابان سرو را آزاد کرد
سنگ را در ناله می آرد وداع دوستان
بیستون فریادها در ماتم فرهاد کرد
نیست چون جوهر اگر در بال همت کوتهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.