مولوی » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳
جمع باشید ای حریفان زانک وقت خواب نیستهر حریفی کو بخسبد والله از اصحاب نیست
روی بستان را نبیند راه بستان گم کندهر که او گردان و نالان شیوه دولاب نیست
ای بجسته کام دل اندر جهان آب و گلمیدوانی سوی آن جو کاندر آن جو آب نیست
ز آسمان دل برآ ماها و شب را روز کنتا […]

خواجوی کرمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱
زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیستچشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست
با لبت گر باده لاف جانفزائی میزندپیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست
نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبرزانکه جای خواب مستان گوشهٔ محراب نیست
ساکن کوی خرابات مغان خواهم شدنکز در […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۹
در حقیقت پرتو منت کم از سیلاب نیست
کلبه تاریک ما را حاجت مهتاب نیست
تهمت آسودگی بر دیده عاشق خطاست
خانه ای کز خود برآرد آب، جای خواب نیست
آب عیش خویش را نتوان به گردش صاف کرد
هیچ جا خاشاک بیش از دیده گرداب نیست
داغ حرمان لازم تن پروری افتاده است
جای این اخگر به جز خاکستر سنجاب نیست
کیمیا […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۸
نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست
بخل در سرچشمه خورشید عالمتاب نیست
لعل سیرابش مگر بر تشنگان رحمی کند
ورنه در چاه زنخدان آنقدرها آب نیست
زهد بی کیفیت این زاهدان خشک را
هیچ برهانی به از خمیازه محراب نیست
تنگ چشمی عام باشد در جهان آب و گل
بحر هم بی کاسه دریوزه گرداب نیست
سینه گرمی طمع داریم […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۰
سنگ راهی شوق را چون جسم سنگین خواب نیست
راه پیما را براقی چون دل بیتاب نیست
از عزیزیهای غربت دل نمی گیرد قرار
آب در صلب گهر بی رعشه سیماب نیست
برگ از آزادگی بیرون نیارد سرو را
بر دل عارف گران جمعیت اسباب نیست
مشکل است از عالم آب آمدن آسان برون
موج این دریا به گیرایی کم از قلاب […]

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹
خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب نیست
خون تو هست آخر، ای دل، گر شراب ناب نیست
ناله زنجیر مجنون ارغنون عاشقانست
ذوق آن اندازه گوش اولواالالباب نیست
عشق خصم من بس ست، ای چرخ، تو زحمت مکش
هر کجا جلاد باشد حاجت قصاب نیست
پادشا گو خون بریز و شحنه گو گردن بزن
بهر جانی ترک جانان مذهب […]

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵
چشم من گوش خیالت دارد، اما خواب نیست
هست جان را، عزم پا بوست ولی، اسباب نیست
دیده را هر شب خیالت میشود مهمان، ولی
دیده را اسباب مهمان در میان جز آب نیست
رویت آمد، قبله دل ابروت، محراب جان
اهل معنی را برون، زین قبله و محراب نیست
با خیالت، خواب در چشمم […]

رهی معیری » غزلها - جلد اول » ساغر هستی
ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیستو آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوشتر بود در پردهٔ وهم و خیالصبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست
شب ز آه آتشین یک دم نیاسایم چو شمعدر میان آتش سوزنده جای خواب نیست
مردم چشمم فروماندهست در دریای اشکمور را پای رهایی از دل گرداب نیست
خاطر […]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۳
برگ و سازم جز هجومگریهٔ بیتاب نیست
خانهٔ چشمیکه من دارمکم ازگرداب نیست
رشتهٔ قانون یأسم از نواهایم مپرس
درگسستن عالمی دارمکه در مضراب نیست
تا به ذوقگوهر مقصد توان زد چشمکی
در محیط آرزو یک حلقهٔگرداب نیست
دست و پا از آستین و دامن آنسو میزنیم
مشرب دیوانگان زندانی آداب نیست
در شبستان سیه بختی ز بسگمگشتهایم
سایهی ما نیز بار خاطر مهتاب […]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴
بیرخت در چشمهٔ آیینه خاک است آب نیست
چشم مخملرازشوق پای بوست خواب نیست
بعدکشتن خون ما رنگ ست درپرواز شوق
آب وخاک بسملت ازعالم سیماب نیست
شوخی مهتاب و تمکینکتان پرظاهر است
بر بنای صبر ما شوقتکم از سیلاب نیست
کی تواند آینه عکس ترا در دل نهفت
ضبط اینگوهر به چنگ سعی هرگرداب نیست
سایه را آیینهٔ خورشید بودن مشکل است
خودبهخوددرجلوهباش […]

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱
نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب نیست
در دل من غنچه پیکان او نایاب نیست
جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست
آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست
شوق دیدار تو چندان لذت از یک دیدنت
بر سر هم ریخت در چشمم که جای خواب نیست
خون گری قدسی که دارد گریه خونین اثر
پاره دل را […]
