اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۳۹ - اشارت به حدیث قدسی: لو لم تذنبوا الذهبت بکم و خلقت خلقاً یذنبوا و یستغفرون فاغفر لهم، تا احکام اسمائی ظهور یابد
در حدی ث قدس حق فرموده است
سر پنهان را عیان بنموده است
گفت لو لم تذنبوا یعنی شما
گر نمی کردید این جرم و خطا
من شما را بر دمی سوی عدم
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۰ - در بیان حدیث نبوی که: لو لم تذنبوا لخشیت علیکم اشد من الذنب الا و هو العجب العجب العجب، بیزارم از آن طاعتی که مرا به عجب آورد. خوشا معصیتی که مرا به عذر آورد. «انین المذنبین احب الی اللّه من زجل المسبحین» چه هر چه موجب نیستی و عجز است به حقیقت طاعت مقبول است.
طاعتی که عجب آورد یا غرور
معصیت کو چون کند از یار دور
گفت پیغمبر که لولم تذنبوا
بر شما بودی مرا خوف دو تو
زانکه باشد در گنه عجز و نیاز
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۱ - در بیان حقیقت عشق و آثار و احکام آن
عشق چه بود قطره دریا ساختن
از دو عالم با خدا پرداختن
عشق آن باشد که باطل حق شود
قید را بگذار د و مطلق شود
عشق از هستی خود وارستن است
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۲ - سلطان محمود و ایاز
گفت روزی شاه محمود و ایاز
خوش بهم بودند با ناز و نیاز
با ایاز خاص شاه پر نیاز
گفت ای جان و دل را برگ و ساز
سالها شد تا ز عشقت زنده ام
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۳ - حکایت
پادشاهی بود بس صاحب جمال
در ملاحت کس ندید او را مثال
گلخنی شد عاشق آن پادشا
ز اقتضای یفعل اللّه ما یشا
چون به دام عشق او پابست شد
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۴ - در بیان: ان اللّه لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء
حق همی گوید گناهان همه
من ب بخشم از کمال مرحمه
لیک اگر گیرند معشوق دگر
من ن بخشم زانکه هستم دادگر
زانکه بدتر از همه کفرو گناه
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۵ - حکایت حسن بصری
از امام عصر و شیخ تابعین
پیشوای جمله ارباب یقین
پیر بصره آن که نامش بد حسن
باز پرسیدند بر وجه حسن
بهترین وقت تو کی بوده است
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۶ - درویشی که از عشق عابدی را مدهوش دید
گفت درویشی که روزی از قضا
می شدم اندر بیابان با رضا
در میان آن بیابان مهیب
ناگهان دیدم یکی شخص غریب
بر زمین استاده او بر هر دو پا
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۷ - در بیان مراتب صحو و محو و فرق و جمع و صحو بعد المحو و فرق بعد الجمع و اشارت به مشاهدۀ کاملان و توحید حقیقی و تنبیه بر آنکه یک حقیقت که به صورت کثرت تجلی نموده و عین همه گشته
محو وصحو و فرق و جمع و جمع جمع
چونکه دانستی شدی تو شمع جمع
محو چه بود خویشتن کردن فنا
صحو چه بود یا ف تن از حق بقا
از من و مایی بکلی شو فنا
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۸ - حکایتسائلی که از پیر بسطامی سئوال کرد
آن یکی از پیر بسطامی سئوال
کرد ره چونست سوی ذوالجلال
نیک بشنو تا چه گفت آن مقتدا
در گذر از خود رسیدی با خدا
گفت تو بر خیز ای سائل ز راه
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۹ - وصف الحال آنچه در روش اهل طریقت بر این فقیر روی نموده جه تنبیه طالبان و عاشقان ذکر کرده میشود.
چونکه درد عشق دامانم گرفت
شحنۀ عقلش گریبانم گرفت
شعله زن شد آتش عشقش چنان
کز نفس ش د سوخته کون و مکان
ز آتش سودای او می سوختم
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۰ - حکایت آن شخص که گنج یافته بود
آن یکی شخصی به ناگه گنج یافت
از نشاط و شوق هر سو میشتافت
هر که را یک دم مصاحب میشدی
یا کسی پیشش به کاری آمدی
او همی گفتی که بی رنج و به رنج
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۱ - حکایت ابراهیم ادهم
شاه ملک دین و اقلیم یقین
عارف اسرار رب العالمین
آنکه مفتاح علوم انبیاست
پیشوای جمله ارباب صفاست
آن براهیمی که ابن ادهم است
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۲ - حکایت بایزید بسطامی
بحر بی پایان عرفان بایزید
آنکه چشم دهر مثل او ندید
گفت چون از بایزیدی من برون
آمدم دیگر ندیدم چند و چون
چون نظر کردم به چشمم بیشکی
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۳ - در اخلاق و اوصاف و آثار و سیرت و صورت سالکان واصل و کاملان مکمل و عارفان صاحبدل و بیان روش ارباب طریقت و منع از اخلاق ذمیمه و شیوۀ اهل دنیا و آنچه در طریق فقر و سلوک به وی روی نموده است.
وصف انسان دان که صدق است و صفا
باطن صافی ز کبر و از ریا
خاطر پاک و دل پاکیزه تر
سر خالی از خیال سیم و زر
جان و دل با یاد جانان داشتن
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۴ - حکایت ابراهیم ادهم
گفت چون سلطان ملک معنوی
ابن ادهم مقتدای متقی
ترک ملک بلخ و جاه و سلطنت
کرد و روی آورد سوی معرفت
مدتی در کوه نیشابور بود
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۵ - حکایت
یک جوانی دلربایی ماهرو
مشت می زد سخت بر روی دو تو
هر زمان می زد طپانچه بر رخش
دم نمی زد پیر اندر پاسخش
منع کردندش بسی سودی نداشت
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۶ - حکایت
پیر بغدادی جنید نامدار
آن انیس حضرت پرودگار
آنکه در فضل و کمال معنوی
بی نظیری بود گر واقف شوی
گفت سی سالست تا گوید سخن
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۷ - اشارت به سخنان عیسی علیه السلام
عیسی مریم که روح اللّه بود
وز همه اسرار حق آگاه بود
گفت با امت بگویید ای گروه
علم در دریاست یا در دشت و کوه
یا ز بالای فلک یا زیر خاک
[...]
اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۵۸ - حکایت
زاهدی بودست در ایام پیش
از خلایق در صلاح و زهد بیش
بهر ح ق از خلق گشته منقطع
روز و شب حکم خدا را متبع
جز به یادش بر نیاوردی نفس
[...]