رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۵۴
گرسنه روباه شد تا آن تبیر
چشم زی او برده، مانده خیر خیر

مسعود سعد سلمان » توصیفات » نام روزهای فرس » شمارهٔ ۱۳ - تیر روز
ای نگار تیر بالا روز تیر
خیز و جام باده ده بر لحن زیر
عاشقی در پرده عشاق گوی
راههای طبع خواه دلپذیر
شعرهای شهره از من دار گوش
[...]

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰ - در مدح تاج الدین وزیر
تاح دولت ، ای جوان بی نظیر
از تو عاقل تر نباشد هیچ پیر
هست در اصلت بلندی بی خلاف
خود چنین باید وزیر بن الوزیر
در میان دولت تو می زییم
[...]

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۶ - در مدح سلطان فیروز شاه
ای بهمت برتر از چرخ اثیر
وز بزرگی دین یزدان را نصیر
برده حکمت گوی از باد صبا
کرده دستت دست برابر مطیر
ای جوان بختی که مثل و شبه تو
[...]

عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » فی التوحید باری تعالی جل و علا
ای خرد در راه تو طفلی بشیر
گم شده در جست و جویت عقل پیر

عطار » منطقالطیر » در نعت رسول » حکایت مادری که فرزندش در آب افتاد
آن یکی در صدق هم راز و زیر
و آن دگر در عدل خورشید منیر

عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت عمر که میخواست خلافت را بفروشد
چون خلافت خواست افکندن امیر
آن زمان برخاست از یاران نفیر

عطار » منطقالطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد
از قضا میرفت درویشی اسیر
چشم افتادش بر آن ماه منیر

عطار » منطقالطیر » حکایت باز » حکایت پادشاهی که سیب بر سر غلام خود میگذاشت و آن را نشانه میگرفت
سیب را بشکافتی حالی به تیر
و آن غلام از بیم گشتی چون زریر

عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
باز دختر گفت ای پیر اسیر
من گران کابینم و تو بس فقیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مسعود و کودک ماهیگیر
چون بگیرم ماهیی با صد زحیر
قوت ما آنست تا شب، ای امیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن
گر دهد آبیش، نبود بیزحیر
ور دهد نانش، به خون باشد خمیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت شیخ نوقانی
آتشی افتاد اندر جان پیر
در تگ استاد و برآمد زو نفیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مفلسی که عاشق شاه مصر شد
دوزخ الحق زان خوش است و دل پذیر
کو دو مغزست آتش است و زمهریر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » گفتگوی سالک ژندهپوش با پادشاه
وانگهی بر تو نشستهای امیر
تو شده در زیر بار او اسیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت پادشاه هندوان که اسیر محمود گشت و مسلمان شد
هندوان را پادشاهی بود پیر
شد مگر در لشگر محمود اسیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » پاسخ بایزید به نکیر و منکر
پس سؤالش کرد کای شایسته پیر
چون ز منکر درگذشتی وز نکیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » سقایی که از سقای دیگر آب خواست
بود آدم را دلی از کهنه سیر
از برای نو به گندم شد دلیر

عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » مناجات رابعه با خداوند
هرچ را جویی جزو یابی نظیر
اوست دایم بینظیر وناگزیر
