گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گر بمیرد این چراغت ناگهی

ره بسر نابرده افتی در چهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

زانکه دنیا گر همه بر هم نهی

باز مانی عاقبت دستی تهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش چهارم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

تا زمال و لشکر و ملک و شهی

خلق میبینند دست من تهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۶ - فی التمثیل

 

از چنین شاهی نداری آگهی

چون طعام او سگان را میدهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

رفت سنجر پیش زاهر ناگهی

گفت از وعظیم ده زاد رهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هشتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

نیست کس را از حقیقت آگهی

جمله میمیرند بادستی تهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوازدهم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

یک کلیچه یافت آن سگ در رهی

ماه دید از سوی دیگر ناگهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۱ - المقالة السابعة عشره

 

مدتی رفتم بر امید بهی

برنیامد کارم از آبی تهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

بود درویشی یکی خانه تهی

دزد در شد یافت درویش آگهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هفدهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

دزد گفتش با چنین خانه تهی

خنده چون میآیدت بس ابلهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

میشد ابراهیم ادهم در رهی

پیش اوآمد سواری ناگهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

پشهٔ را قوت پیلی میدهی

مور را با جبرئیلی مینهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقالة الحادیة و العشرون

 

سالک آمد پیش پیر منتهی

داد از احوال خویشش آگهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۱ - المقالة الثانیة و العشرون

 

نیست خاری از تو بی سرو سهی

نیست ناری ظاهر از تو بی بهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و دوم » بخش ۷ - الحكایة ‌و التمثیل

 

نازنین شوریده میشد ناگهی

بود هم سرما و هم گل در رهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گاو میدوشید روئی چون بهی

گفت ای زن شربتی شیرم دهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنة و العشرون

 

دور شو از ما چه میخواهی رهی

ورنه همچون ما در افتی درچهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و سوم » بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

گفت اگر تاج خودم بر سر نهی

جایگه سازی مرا تخت شهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

سوی او ده بار رفتی وانگهی

سوی ما گفتی ندانستی رهی

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سی و پنجم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

گفت چون من مینشایم زابلهی

تا کنم با یک سگ او همرهی

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۱۰
sunny dark_mode